2733
2734

داداشم با زن وبچش رفتن خواهر برادرهای زنش اونجان خیلی استرس دارم چند بار تا حالا خواهر برادراش هم اومدن شهرستان کلا زیاد اصلا انگار نه انگار کروناست خیلی حرصم گرفته 

نه ماکه ازتهران ۸ماهه شهرستان نرفتیم دلم لک رده اماچه میشه کرد

من حال کسی رو که ناخواسته باردار شده و کلی غصه میخوره نمیفهمم همونطور که اون حال من برای به آغوش کشیدن بچه ای که نمیخوادش دارم رو نمیفهمه....اون غصه میخوره چون برای لحظه های نبود بچه دنیایی ساخته همونطور که من برای بودن بچه دنیاهامو می سازم...یه روز دیر شدن موعد پریودی برای اونا معنی گرفتاری و اضطرابه اما برای من پر از تخیل و رویاست...اون با دیدن اولین قطره خون خوشحال میشه و من کاخ آرزوهام نابود میشه...دلم میخواست برای بچه ام یه مادر جوون باشم اما دست تقدیر قوی تر از آرزوهای منه...قدرت جنگیدن با تقدیر رو ندارم...تسلیمم...مجبورم که تسلیم باشم...😢برای آروم کردنم نگو خوشحال باش که بچه نداری و راحتی...آروم نمیشم عذاب میکشم، اگه نبود این نعمت راحتی داشت پس چرا دل من  آشوبه؟؟؟ دلم میخاد بوی تن بچه امو استشمام کنم،دلم میخاد بغلش کنم و لبهامو ساعتها روی گونه ی نرمش بذارم، دلم میخاد لحظه هام پر بشه از دغدغه ی شستن شلوار کوچولوی نی نیم😍، دلم پر میکشه واسه بازی نی نیم با بابای مهربونش، واسه اولین روز مدرسه اش، واسه قد کشیدنش، واسه کت و شلوار دامادیش و لباس سفید عروسیش، من هر روز با دنیایی که تو در واقعیت داری در رویاهام زندگی میکنم، ...لحظه هایی که برای تو گذراست برای من آرزوست...پس برام دعا کن تا خدا  اگه مصلحت میدونه یه کوچولوی سالم  بزاره تو دلم🤗👨‍👩‍👧💔❤


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
چون با ما رفت وامد داره داداشم مادرم مریضه دیابتیه وکلیوی

خب وقتی برگشت بگید تا دو هفته خونه مامانتون نرن 

چرا امضات کم رنگه  اینجانب از سال ۹۶ ب دلیل کاهش ناگهانی گربه ها ذائقم تغییر کرد و پیتزا رست بیف رو جایگزین کردم.نام کاربری قابل تغییر نیست دیگه  
خوب کردین ولی اونا کلا انگار نه انگار چیزیشونم نشده البته 

😖


مااینهمه رعایت کردیم بازم کرونا خفیف  گرفتیم

من حال کسی رو که ناخواسته باردار شده و کلی غصه میخوره نمیفهمم همونطور که اون حال من برای به آغوش کشیدن بچه ای که نمیخوادش دارم رو نمیفهمه....اون غصه میخوره چون برای لحظه های نبود بچه دنیایی ساخته همونطور که من برای بودن بچه دنیاهامو می سازم...یه روز دیر شدن موعد پریودی برای اونا معنی گرفتاری و اضطرابه اما برای من پر از تخیل و رویاست...اون با دیدن اولین قطره خون خوشحال میشه و من کاخ آرزوهام نابود میشه...دلم میخواست برای بچه ام یه مادر جوون باشم اما دست تقدیر قوی تر از آرزوهای منه...قدرت جنگیدن با تقدیر رو ندارم...تسلیمم...مجبورم که تسلیم باشم...😢برای آروم کردنم نگو خوشحال باش که بچه نداری و راحتی...آروم نمیشم عذاب میکشم، اگه نبود این نعمت راحتی داشت پس چرا دل من  آشوبه؟؟؟ دلم میخاد بوی تن بچه امو استشمام کنم،دلم میخاد بغلش کنم و لبهامو ساعتها روی گونه ی نرمش بذارم، دلم میخاد لحظه هام پر بشه از دغدغه ی شستن شلوار کوچولوی نی نیم😍، دلم پر میکشه واسه بازی نی نیم با بابای مهربونش، واسه اولین روز مدرسه اش، واسه قد کشیدنش، واسه کت و شلوار دامادیش و لباس سفید عروسیش، من هر روز با دنیایی که تو در واقعیت داری در رویاهام زندگی میکنم، ...لحظه هایی که برای تو گذراست برای من آرزوست...پس برام دعا کن تا خدا  اگه مصلحت میدونه یه کوچولوی سالم  بزاره تو دلم🤗👨‍👩‍👧💔❤
خب وقتی برگشت بگید تا دو هفته خونه مامانتون نرن 

در نظر دارم بگم ولی کلا شاخ دراوردم چطور الان که تهران اینقدر وخیمه بعضیا دل وجرات دارن برای تفریح ودید بازدید برن تازه اونا اومدن شهرستان ودیدن همدیگه رو

2740

عزیزم ماهم به همین دردگرفتاریم داداشم و زن و بچش رعایت نمیکنن همجا میرن بدون ماسک حتی بازار تو حلق فروشنده ها میرن. بعد میان خونه مادرم اونم دیابتی و چندبارتا حالا سکته خفیف کرده همش استرسشونو دارم😑

عزیزم ماهم به همین دردگرفتاریم داداشم و زن و بچش رعایت نمیکنن همجا میرن بدون ماسک حتی بازار تو حلق ف ...

روم هم نمیشه بگم نیاد ولی امشب گفتم مواظب باشین ولی شاید برگشت بهش بگم حداقل نیاد دیدن مادرم

حتی این چند ماه کرونا؟مردم بی خیالن که تمومی نداره

ولا از اول کرونا تا حالا اکثر روزها مهمون از شهرستان داشتم 

الانم دارم 

اکثرنم دکتری داشتن 

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
روم هم نمیشه بگم نیاد ولی امشب گفتم مواظب باشین ولی شاید برگشت بهش بگم حداقل نیاد دیدن مادرم

من بهشون نمیگم نیاین خونه مادرم اما مرتب به بچه هاشون جلو خودشون تذکر میدم ماسک بزنین یا وقتی میرین خونه مامانجون تولیوانی که اب میخورین بذارینش جدا تا بشوریمش. خودشون کاملا میفهمن خودشونو میزنن به اون راه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687