2737
2739
عنوان

دختر خواهرم رمان نوشته بیاید

324 بازدید | 16 پست

دخترم خواهرم ۱۵ سالشه رمان نوشته اگه دوست دارید بگید تا رمان بزارم

لطفا برای حاجتم صلوات بفرستید.  خدایا خودت مواظب عزیزانم باش❤

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

اینجا چرا؟تو سایتای مربوط به رمان بذارش حداقل بیشتر خواننده داشته باشه.

من لیدام مامان سه تا فرشته :باران خانوم💖باوان خانوم💗 و آقا بن سان  💙   اینجانب به خاطر درگیری های روزمرش که شامل درس خوندن و مطالعست و رسیدگی به سه عدد دسته گل  فقط میتونه توی بازه ۱۲ تا ۲ صبح آنلاین باشه ... اگه کمکی از دستم برمیاد تواین زمان درخدمتم💙بزرگترین دلیل این روزام برای عضویت توی سایت استفاده از تجربه کاربرای قدیمی درمورد تربیت و بچه داریه من یه مادرم پس عجیب نیست حضورم توی سایتی که برای مادراست🧡این یه صحبت مادرانست با تمام دخترای ناز این سایت :دختر قشنگم  یادبگیر که این زندگی برای توعه! دختر بودنت بنا بر محدود بودنت نیست!هرجا دوست داری برو و هرکار میخوای بکن!جوری بزرگ شو که بهت نگن چون دختره ضعیفه!  یادت نره تو قوی ترین و زیبا ترین موجود این جهانی  به خودت ایمان داشته باش    
2731
بزار جانا

من همون امضاتو میگم

باشه =لطفا خفه شو سرمو خوردی،افرادی که دنبال دعوا هستن رو اصلا جواب نمیدم پس فکر نکنید جواب ندارم که بدم ده برابر شما جواب دارم منتها آدم حساب نمیکنم یه عده رو  (امضام مخصوص کاربرای بیشعوره از بقیه معذرت میخوام )
2738
برا چی😊

چی بگم والا خوب مزاشتی دیگه رومانو 

باشه =لطفا خفه شو سرمو خوردی،افرادی که دنبال دعوا هستن رو اصلا جواب نمیدم پس فکر نکنید جواب ندارم که بدم ده برابر شما جواب دارم منتها آدم حساب نمیکنم یه عده رو  (امضام مخصوص کاربرای بیشعوره از بقیه معذرت میخوام )

نام=شیرینی با طعم تلخی

پامو تا اخر روی پدال فشار دادم ساعت ۸:۳۵ کلاس داشتم الان ۸:۳۰ بود بلخره ساعت ۸:۴۰ به کلاس رسیدم اول کمی قیافم مظلوم کردم و تق تق تق در زدم استاد درو باز کرد و با قیافه ای خشمگین و برزخی نگاهم میکرد گفت کجا بودید خانم سلیمانی؟ خیلی با ذوق گفتم سر کلاس زد تو ذوقم و گفت بفرمایید بیرون مگه اینجا طویلس؟ با بغض راهمو به حیاط کج کردم من اگه بعدا اینو سوسک نکردم لادن نیستم منتظر موندم تا بچه ها از کلاس بیان پروانه مثل خرس پرید روی سرم و جیغ جیغ کرد که چرا دیر اومدی مرجانم با با خوش سلیقگی و نظافت لباس صورتی رنگی پوشیده بود که به اندام مانکنی اش شدید میومد کلی پروانه مانتو ابی رنگی پوشیده بود که اندام تپل و قناشش توی اون خوب مشخص بود به دوتاشون نگاه کردم و برای اسدی نقشه کشیدم با بچه ها قرار گذاشتم که شب بریم دور دور سوار ماشین خوشگلم شدم و پروانه نشست جلو مرجانم نشست عقب اهنگو تا اخر زیاد کردم و شیشه ها با صدای اهنگ میلرزید شیشه هارم تا اخر پایین کشیدم و پشت چراغ قرمز ایستادم رژلبمو از کیفم در اوردم و زدم که صدای ماشین دیگه با اهنگ بلند تر اومد نگاهی به ماشین انداختم ۳ تا پسر زل زده ودن داخل ماشین رژلبمو گداشتم داخل کیفم چراغ سبز شد پامو تا اخر روی پدال گاز فشار دادم ماشین از جاش کنده شد راهنما زدم و پیچیدم اون ماشین دنبالمون بود و هی راهنما میزد یعنی وایسا به بچه ها گفتم برای هیجان اماده اید؟ پروانه مثل همیشه با یه جیغ بلند گفت هوووووو بریم مرجانم مثل همیشه گفت لادن لطفا برسم خونه نگاه پر التماسی بهش انداختم که گفت باشه ولی فقط نیم ساعت  با خوشحالی برگشتم گاز دادم دور فلکه پیچیدم پراید هنوز دنبالمون بود سرعت کم کردم و اروم رفتم یهو با سرعت پیچید جلوم یعنی اگه ترمز نگرفته بودم پراید سفیدم با پراید مشکیش یکی شده بود در های میشنش هم زمان باز شدن ۳ تاشون باهم پیاده شدن و دور ماشین مارو گرفته بودن مرجان از استرس ناخن میخورد و پروانه از هیجان میخندید شیشه هارو تا ته دادم بالا و در هارو قفل کردم صدای موزیکو باز زیاد کردم و با دست و گردن قر میدادم یکی از پسرا با لبخند دندان نما زد به شیشه و اساره کرد بکشش پایین یکم شیشه دادم پایین و گفتم فرمایش؟ به گوسیم نگاه کرد گفت کد ۱۱ رقمی میخوام نگاهی بهش انداختم گفتم خبری نیست شیشه دادم بالا و با سرعت زیاد به عقب رفتم و در یک چشم به هم زدن برگشتم و رفتم دهناشون اندازه غار شده بود اول مرجان رسوندم خونه خواهرش پروانه خم رسوندم خونه برادرش خودمم رفتم خونه مجردیمون که با مرجان و پروانه لاله زندگی میکنم مرجان چند روزه خونه خواهرشه چون خواهرش یه دختر گوگلی به اسم نیلوفر اورده و مروانه هم برادرش مریض بود برای همین رفته خونه برادرش لاله هم طبق معمول با مامانش شماله فردا میاد خلاصه الان تنهام حال غذا درست کردنم ندارم برای همین زنگ زدم رستوران سرمو کردم تو گوشی که زنگ خورده شد از کیفم پول برداشتم و رفتم جلو در بعد از گرفتن غذا نشستم به خوردن و بعد رفتم داخل اتاق مشترک خودمو و لاله خوابیدم با صدای عر عر گوشی بیدار شدم گداشتم در گوشم که حس کردم پرده گوشم پاره شده صدای پروانه تا ۴۰ کیلومتری هم رفت کمی از گوشم فاصله دادم و گوشمو مالوندم بعد دادی سرش زدم گفتم ببند گالتووووو پروانه گفت خبر مرگت قرار بود بریم بیرون پاشو حاضر شو منم امشب میام خونمون باشه ای گفتم و قطع کردم به ساعت نگاه کردم ساعت ۵ بود بلند شدم یه دوش گربه شور گرفتم ارایش لایت کردم و با عطرم دوش گرفتم به سمت ماشین رفتم با سرعت زیاد به سمت خونه پروانه رفتم نیم ساعت طولش داد تا اومد بعد رفتیم دنبال مرجان به سمت شهر بازی رفتیم سوار وسایل مختلف شدیم و از بس هذیون گفتیم اودمون به عقل خودمون شک کردیم به سمت خونه خوهر مرجان رفتیم و رسوندمش و خودمو پروانه هم رفتیم خونه بعد از خوردن شام من رفتم تو اتاق خودمو و اونم رفت تو اتاق خودش صبح با صدای تق توق بیدار شدم مطمئن بودم پروانه الان داره خواب هفت پادشاه میبینه برای همین بلد جیغ زدم کمکککککککککک دزدددددد

لطفا برای حاجتم صلوات بفرستید.  خدایا خودت مواظب عزیزانم باش❤

عالیه

باشه =لطفا خفه شو سرمو خوردی،افرادی که دنبال دعوا هستن رو اصلا جواب نمیدم پس فکر نکنید جواب ندارم که بدم ده برابر شما جواب دارم منتها آدم حساب نمیکنم یه عده رو  (امضام مخصوص کاربرای بیشعوره از بقیه معذرت میخوام )
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mahsa_ch_82  |  8 ساعت پیش