گریه کردیم …دو تا شعله ی خاموش شده
گریه کردیم…دو آهنگ فراموش شده
پر کشیدیدم ،بدون پرِ زخمی با هم
عشق بازیِ دوتا کفتر زخمی با هم
مرگ پشت سرمان بود ،نمی دانستیم
بوسه ی آخرمان بود ،نمی دانستیم…
زندگی حسرت یک شادی معمولی بود
زندگی چرخش تنهایی و بی پولی بود
زخم ،سهم تنمان بود ،نمی ترسیدیم
زندگی دشمنمان بود ،نمی ترسیدیم
شعر من مزه ی خاکستر و الکل می داد
شعر، من را وسط زندگی ات هل می داد
پیِ تاراندن غم های جدیدم بودی
نگران من و موهای سپیدم بودی
نگران بودی ، یک مصرع غمگین بشوم
زندگی لج کند و پیرتر از این بشوم
نگران بودی اندوه تو خاکم بکند
نگران بودی سیگار هلاکم بکند
نگران بودی این فرصت ِ کم را بُکُشم
نگران بودی یک روز خودم را بُکُشم
آه …بدرود گل یخ زده ی بی کس من
آه بدرود زن کوچک دلواپس من …
بغلم کن غمِ در زخم ، شناور شده ام
بغلم کن گل بی طاقت پرپر شده ام
بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود
بغلم کن که خدا دورتر از این نشود
کاش این نعش به تقدیر خودش تن بدهد
کاش این شعر به من جرات مردن بدهد