من اولین چیزی که یادمه پیش دبستانی بودم بعد چندماه کلاس مارو موکت کردن صبح نشسته بودم توی کلاس معلممون خانم بابکی از در وارد شد کفششو جورابشو دراورد یکی از پاهاش شش تا انگشت داشت از کنار انگشت کوچیک پاش یکی دیگه درومده بود تا دو روز تب و لرز داشتم از ترس😑😑😑
یه بارم کلاس سوم بودم نشسته بودم تو دستشویی زنگ تفریح و ورزش اول راهنماییا بود توپ والیبال چنان خورد به در دستشویی که باز شد منم لوله آبی به دست اونا کلی ازم خندیدن و من با گریه راهی خونه شدم 😐😐😐😐😐😐😐
دهنت س ر و ی س🤣🤣🤣
😂😂
کلاس اول ابتدایی بودم برای ثبت نام رفتم مدرسه از روی نرده سر خوردم با دوتا زانو اومدم زمین زانوهام پر خون شد 😐😂😂😂😂😂
😂😂😂😂😂😂😂بمیرم برات
من نمیدونم دقیقا کدوم خاطره اولین خاطره بچگیمه
اما فکر کنم همون باشه ک هنوز پیش دبستانی هم نرفته بود ک از روی دیوارساحلی۴_۵متری افتادم
من یادمه تا سوم ابتدایی شیشه پستونک داشتم
اسی هم چنان دارم میخندم
خیلی باحال تعریف کردی
تب و لرز🤣🤣
لوله آبی ب دست🤣😘🤣
والا من از بچگی خاطرات بدشو یادمه😐
مثلا از بالای ماشین با دوستام سرسره بازی میکردیم بعد نمیدونم منو هل دادن یا چی شد با کله از بالای ماشین پرت شدم و پیشونیم پر خون شد و رفتم بخیه زدن هنوزم جاش هست
یه بارم از عروسی خالم اومده بودیم فرداش من رفتم با دوستم بازی کردم خسته بودم اومدم خونه مامانم خواب بود رفتم تو اتاق رو زمین خوابم برده بود و رخت خواب ها ریخته بودن روم خلاصه تا شب خواب بودم مامان بابام فکر کردن من گم شدم به پلیس و.... خبر دادن همه میگفتن دختربچه گم شده بعد مامانم اومده خونه اتفاقی دیده که من زیر رخت خواب ها خوابیدم😂😂😂
حالا جالبش اینجاست یکی میگفته منو تو بازار دیده😂
😂😂😂😂
ایییییی ، من تا حدود ۷_۸سالگی خیلی فرز بودم توی خانه بازی و لی لی
کلاس سوم بودم داشتم خانه بازی میکردم یاد اونموقع افتادم سرعتمو زیاد کردم پام لیز خورد با صورت خوردم زمین ، دماغ کوچولوم پهن شد تو صورت نازنینم😢😢😢 حالا غوز داره و سرما بهش میخوره اذیت میشم😐😂😂
