یبارم حدود 15 سال پیش زن عموم و خوهرش و ... اومده بودن خونه مامانم اینا بعد از چند دقیقه خواهر زن عموم به مامانم گفت آرزو نمیاد پیشمون (خواهرم که ازدواج کرده بود اون موقع) مامانمم گفت آرزو خونه خودشونه اینجا نیست اونم میگفت من خودم اومدم تو دیدمش تا ما اومدیم رفت تو اتاق درم بست
مامانم کل خونه رو بهش نشون داد تا باور کنه خودهرم نیست خونمون