اچه ها من یکساله عقدم تو این مدت امش به اصرار شوهرم یک هفته یک هفته خونشون منو نگه میداشتن برام مثل مرگ بود اصلا ار خانوددش خوشم نمیاد مخصوصا داداشش که مجرده تو خونه هم هست منن راحت نیستم اونجا بهش گفتم نمیتونم تنگار تو زندانم گفت خب بیا یک روز وایستا روز بعد میبرمت تاچار قبول کردم ولی به خدا یک روزم نمیتونم تحملشون کنم انقدر ازشون متنفرم و حس بد میدن بهم