دلموشکست میخام به دخترش پیام بدم

فدات بشم عزیزم چشم ❤

والا به قول مدیری دیگه این زندگی بدرد نمیخوره 😂

گفتم عزیزم به دختره گفتم اینجوری. من با توحرف میزنم چوم میخام با یه ادم با سواد و امیدوارم قهمیده حرف بزنم .جلوی مادرتو بگیر . عکس پروف خاهرشم دادم گفتم اگه بی حجابی نشونه بد بودن پس خاهرت خیلی بده . تو باذمن گشتی که بد شدی خاهرت با کی گشت . بعد دختره گفت کارای خواهزم به شماها ربطی نداره منم گفتم کارای منم به تو و مادرت و خونوادت هیچ ربطی نداره اگه کارای شما به من ربطی نداره. گفتم مادرت فکر میکنه تو نفهم و بی عقلی که دیگرهن میخان گولت بزنن . در حالی که توخیلی هم عاقلی هر کاری میکنی به من ربطی نداره . تو خواهرت از گل پاک تر . ولی به مادرت بگو دیگه تو زندگی من نظر نده چون شوهرم بفهمه که چی راجبم گفته همه روابط فامیلیو فراموش میگنه درس حسابی بهش میده .دیگه اونم گفت بهذمادرم میگم من خبر نداشتمو فلان . 

منم حس میکنم نباید به دختره میگفتم . بعدش گفتم دفعه بعد احترام نمیزارم بیام به توبگم در جا حرمت بزرگتری و فراموش میکنم و بدتریم جوابو میدم .الانم میخام مسیله همینجا تموم بشه دیگ هم از زبون مادرت چیزی راجب اینکه من تورو گول میزدم نشنوم . توخودت مادرتو حالی کن که هیچ وقت نه گفتم فلانی چی بپوش نه گفتم فلانی فلان کارو بکن . به مادرت بگو کارای تو ب6 خودت ربط دار6 و واسه کارای بچه هاش دنبال مقصر نگرده.😕

دقیقا. خیلی هم پررو بود جلو روم گفت و زد زیر خنده. ینی دفعه اولش نبود دیگه چیزق نگفتم که صاید نگه دیدم خیلی پرروعه. هی میگه . منم اگه دباره ادامه داد شماره مدیرمونو پیدا میکنم اول که روبروشون میکنم بعدم میگه از جفتتون شکایت میکنم .دیشب به همسرمم گفتم گفت اینجوری بگو که بترسن 

نمیدونی که ازشون متنفرم شماره تازه ازش نداشتم از دوستم گرفتم . گفت که من سالی یبار نمیبینمت که پشتت اینو بگم منم گفتم خداروشکر عزیزم من اصلا مشتاق دیدار شما نیستم. اینقد خاله هام به مادرش با زبون بی زبونی گفتن نیا خونمون کلا نفهمه. با دختر بزرگش که کلا بعد بیرستان قط ارتباطم همه میدونن اصلا ازش خوشم نمیاد . تو دبیرستان خدا شاهده ازش فرار میکردم که نیاد پیشم . خیلی ادمای حسود و بخیلی هستن ینی همه دوستام ازشون زخم خوردن . نمیدونم این مادزه چرا ولم نمیکنه. هرکاری میخام بکنم میره خونه مادربزرگم حتما نظرشو میگه