سلام دوستان پنج ماهه زایمان کردم توی این پنج ماه خیلی زجر کشیدم افسردگی شدید گرفتم طوری که الان هیچی خوشحالم نمیکنه مشکل منم بچه ننه بودن و دهن بینی همسرمه خونوادش همیشه پرش میکنن و دعوامون میشه بعداز زایمان مادرم اومدم پیشم ولی اینقدر خونوادش پرش کردن که همسرم با مادرم بداخلاقی وکم محلی میکرد طوری که مادرم توی اون ده روز ۵ کیلو کم کرد الان من دیگه با خانوده ی همسرم سرد شدم طوری که اصلا دلم نمیخواد ببینمشون هر روز هم باشوهرم دعوا دارم دیشب میخواستم بچم روبردارم و برم که گفت با بچه حق نداری بری گفتم تا۷ سالگی ماله منه گفت همتون رو بدبخت میکنم اینقدر زجرم دادن که طولانی میشه بگم فقط یه دونه میگم بقیش رو حدس بزنید زیر چشای من یکم پف داره پارسال مادر وخواهرش بهم گیر دادن برو زیر چشات رو عمل کن اینقدر تحقیرم کردن همیشه پر از عقده شدم شوهرمم همیشه طرف اونارو میگیره وتادعوامون میشه زنگ میزنه بهشون میگه بیان خیلی خسته امتورو خدا آرومم کنید
دوتا تاپیک پشت هم تنفر از همسر😑
خدا لعنتشون کنه
گوه تو هر چی مرده🤬
بچه ننس دیگه درست هم نمیشه کامل میفهمم چی میگی
حالم از هرچی مذکره بهم میخوره
خدا صبرت بده عزیزم
مرد جماعت بی چشم و رو و عوضیه
قبل بچه هم از شوهرت متنفر بودی؟
بشین فکر کن اگه قبلا اینجوری نبودی بدون افسردگی بعد زایمانه و حساس شدی
البته رفتاراشون واقعا زشته ها
ولی شما قبلا هم داشتی با این مرد زندگی میکردی
الان آینده ی بچه تو خراب نکن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
