من اها غیبت بودم از وقتی نماز اول وقت میخونم از غیبت بیزارم
اعتماد
هیچوقت اعتماد نکن
قبلنا هرکی هرجور میخاست باهام رفتار میکرد و ناراحتم میکرد هیچی نمیگغتم الان راحت ترک میم
غرزدنم دارم روخودم کار میکنم کمش کردم
من شوهرم دست بزن داشت بخاطر حفظ زندگیم و ترس تنها شدنم هیچی نمیگفتم ولی یکبار پارسال جلوش ایستادم و رفتم به غلط کردن افتاد آشتی کردم و دیگه هیچوقت روم دست بلند نکرد
سر دخترم داد میزدم الان وقتی یه چیزی میشه که میخوام داد بزنم اول نفس عمیق میکشم بعد باهاش صحبت میکنم
اگه کاری هم کرده باشه که بخوام تنبیهش کنم دستمو مشت میکنم میزارم پشت کمرم که یوقت نزنمش بعد باهاش صحبت میکنم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
