ظهر کلی منتظرش موندم بیاد نهاربخوریم ساعت شد دو زنگ زد گفت من خونه مامانم خوردم.مامانشم ازاون ور قهقهه میزد.این در حالیه که مامانش سرهیچی باهام قهرم و رو میگیره و دختر یک سالمو بغل نمیکنه سرلج من.من عصبی شدم .امد خونه داد زدم بروناهارتو کجا خوردی شامتم اونجا بخورتو بمیری خونه نیااونم اخم کرد رفت البته سرکاررفت ها