چرا نامزد بودیم بار دوم که رفتیم بیرون یدونه چیپس خرید اونم همش خودش خورد من چیزی نگفتم بعد هی هر جا میرفتیم من روم نمیشد چیزی بگیرم اونم نمیخرید بعد به پدرم گفتم خسیسه گفت عیب نداره هنوز که زنش نشدی بزار عقد کنی هنوز دختر خونه منی منم حرف پدرو مادرم گوش دادم عقد کردم دفتیم خرید عقد خواهرو مادرشم اورد چندتا دونه وسیله ساده گرفت باورتون نمیشه همه رو بعد عقد گرفتن وقتی تو جشن اوردن به همه فامیلاشون نشون دادن که جلو فامیلام کلی خجالت کشیدم بعد مثلا هر عیدی میشد یه دونه از اون خریدای عقر دوباره کادو میکردن میاوردن
یکی از یکی بدتریم که😣
خداییش هممون شوهرامون جونشون واسه خانواده خودشون میره،،،، حرف شنوی از مادرپدرشون دارن.... برام سوال شده اینهمه قطع رابطه ایها و خانه سالمندان رها کرده ها کجان؟؟؟؟؟؟؟
نداره شکر خدا فقط ازدورویی و دوروغ بدش میاد ک اگه بفهمه درجا خون بپا میکنه ک تاالان خوب بوده شکرخدااا
شوهر من وقتی با هم خوبیم قول میده همیشه خوب باهام رفتار کنه دیگه بحث نکنیم ولی باز دوباره همش بحث میکنیم با یه بچه کوچیک،اصلا به حرفام اهمیت نمیده
خیلی ارومه ..امید واره به همچی..بدم میاد از این اخلاقش
خوبه ولی یکم زود عصبی میشه که دیگه فهمیدم باید چیکار کنم آروم شه
خونمون اصفهانه،خانوادم شیراز،مرخصی نداره ببرتم بااتوبوسم ب هیچ عنوااان راضی نمیشه،پسرداییم آتیش گرفت سوخت ،قلبم تکه تکه شده بود،فقط ۱۴سالش بود باخودش برد باخودشم برگردوندنذاشت بمونم پیش دخترداییم ک همیشه توسختیا پیشم بوده ،تارسیدیم دوهفته رفت ماموریت،ازش متنفررررم چی میشد اگ میموندم خونه مامانم بعدمیومددنبالم😥😔
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
