بچها یکماهه قهریم
اصن ن سراغمو میگیره ن چیزی
بعد عقد هستیم
بعد دعوامون سر اینه ک خیلی وابسته ب خانوادشه خیلی حتی کاری حتی از لحاط زندگی کلا وابستس و خانوادش دخالت میکنن میگ باید با مامانم زندگی کمی وضع مالیشم در حدی هست ک بشه یه خونه گرف
اینا ب کنار کاری ندارم یکماهه دلم براش تنگ شده وحشتناک
ولی با خودم میگم من چقد کوتاه بیام ...تازه باید تلبکارم باشم ک یکماه کجاست و چرا خبر نمیگیره ...من یبار خبر گرفتم فک کرد میخام معذرت خواهی یا اینکه بگم اره حق با خانوادته یا حق با داداشته بگم ولی گفتم دلم برات تنگ شده خیلی بد حرف زد گف برو هر وقت ادم شدی بیا
ازین ماجرا یماهه میگذره دلم تنگ شده بیش...ور خیلی مغروره