از دختر بودن بدم میاد
وقتی میبینم برادر ۱۱سالم امکاناتش بیشتر از منه راحت تر از منه هر کاری بخواد میکنه اما من فقط حسرت چیزایی که دوست دارم تو دلم میمونه
خیلی دلم پره از زندگیم خسته شدم از بابام متنفرم
بابام اونقدر پول داره که من به همه خواسته هام برسم اما هیچ وقت نذاشته زندگی کنم اما برعکس برادرم آزاده
میخواستم برم کلاس میکاپ اما نذاشتن که برات بده
خسته شدم از دستشون
یواشکی تو ۲۱سالگی ابرو بر میدارم و همیشه بابام فحش میده که چرا برمیداری🥺