كسايي ك شوهرشون اجازه كار بهشون نميده

دلم پرورش گل میخواد که وارد باغچه و گل خونه بشم بوی خوب بیاد رنگاشون خوشگل باشه دلم باز بشه 

اصلا دلم نمیخواد دیگه با آدما سروکله بزنم

دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد 

سرمایه هم دارم فوقش دفتر بیمه روجمع میکنم پول پیش اونو میدم برای باغچه 

یه چیزی رو خواهرانه بگم الان سود توی شکمه حتی شده یه ذرت مکزیکی یه گوشه پاساژ بفروشی درامدت حداقل ماهی 8.9 تومن هست 

میدونی واقعا کشش ندارم دیگه با مردم ارتباط بگیرم 

خسته شدم ازشون بگو ذرت مکزیکی و اسنک و خیلی چیزای دیگه واقعا میدونم درآمد داره اما نمیکشم 

بعدشم بهداشت گیر میده شهرداری و سد معبر گیر میده مردم نابکاری داریم مزاحم میشن 

یه خانوم خوشگل ببینن حتی بی آرایش ول نمیکنن که اون پول بخوره توی سر آدم 

اگر خونم گل خونه ی خوبی داشت که میشد خنک یا گرم نگهش داشت برای دل خودم اینکارو میکردم 

پسرعموم ازدواج که کرد چندین میلیون گل و گیاه خرید گذاشت توی گلخونه ی خونش همشون از بین رفتن

عزیزدل میفهمم کاملا چی میگی. منم باورت میشه از آذر پارسال تا الان یه جورایی خودمو حبس خانگی کردم واسه کرونا نه... واسه اینکه واقعا دیگه خسته بودم از همه و آدما 😑کاملا درک میکنم. هرکاری که میکنی حتماااا خیییلی دودوتا چارتا کن الان دوره زمونه ای شده پول سخت بدست میاد آسون از دست ندی ❤️

یه چندتا مشتری بد دارم هی میان دفتر هرچیز بی خودی رو بیمه میکنن هردفعه مشتری میارن که فقط دو دقیقه بشینن حرف بزنن و بخندن

انقدر لجم میگیره 

چند وقته خودم نرفتم دفتر انقدرفروش اومده پایین شوهرم میگه لامصبا برای قیافه می اومدن پیشت 

قبلا سود داشتم الان که خودم نیستم سود ندارم فقط پول پیش و کرایه دارم میدم