عزیزم. من الان هم نمیتونم کار کنم فعلا دانشجو هستم درسم تموم بشه کار برام هست ولی همون موقعه ک اومد خواستگاری گفت شاغل نمیخواد منم قبول کردم فک میکردم میتونم کنار بیام اما دیدم نه
دلایلش
دوس داره بیاد خونه من باشم
دوس داره پر انرژی باشم
به خودم برسم
میگه به جاش برو کلاس
میگه به مردونگیم بر میخوره تو کار کنی پول دربیاری
میگه حوصله داری هفت صب پاشی بری سرکار
بهش میگم دوس دارم حس خوب از بقیه بگیرم وقتی کارشونو راه میندازم خوشحالشون کنم میکه تو منو خوشحال کن بهش میگم میخوام کمک کنم به بقیه میگه به من کمک کن میگمش اینهمه درس خوندم ک مفید باشم برا جامعه میگه بچه دار میشی از علمت برا بچه هات استفاده میکنی بچه خوب تحویل جامعه میدی پس باز کار مفید انجام دادی میکمش من میخوام مستقل باشم میگه من هرماه اندازه حقوقت برات واریز میکنم مستقل شو بهش میگم میخوام تو جامعه باشم میگه بزو کلاس هرچی دوس داری. اینم یجورایی تو جامعه بودنه میگمش مگه تو نمیخوای حالمو خوب کنی مگه نمیگی دوس داری خوشحالم کنی حالا من خوشحال نبستم میگه من نمیزارمت دیگه خلاصه نمیدونم جی بگم و چکار کنم ک موافقت کنه اخرش بهم میگه تو کار بیشتر از من دوس داری