بچه ها26 سال پیش زمانی که من 3 سالم بود این اتفاق افتاده.
تازه رفته بودم تو سه سال یه روز مامانم از خواب بیدار میشه با درد سینه شدید دست میزنه میبینه اطراف سینه اش گلوله های کوچیکی حس میشه.
اولش میگه چیزی نیست ولی درد امونش رو میبره. میره دکتر براش ماموگرافی مینویسه و نتیجه میاد و دنیا سر مامانم خراب میشه بله سرطان سینه 😭😭میگن باید سریع عمل بشی ولی اینجا نه توی تهران ما شمال هستیم. مامانم هر وقت تعریف میکنه زار میزنه که چطور منو گذاشت پیش خاله ام و رفت تهران برای عمل با بابام. مامانم میگه رفتم و بستری شدم قرار بود کل سینه رو بردارن. میگه صبح عمل داشتم شروع کردم به درد کردن با حضرت رقیه گفتم خانوم جان من یه دختر دارم درست هم سن خودت من برم اون بی مادر میشه تو رو به گلوی بریده پدرت منو شفا بده دخترم گناه داره من غریبم بی کسم تو این شهر 😭😭😭😭مامانم میگه در عالم خواب بیدار دیدم یه دختر بچه با یه پیراهن بلند موهای فرفری خرمایی اومذ سینه ام رو مالید میگه من یهو فک کردم تویی چون من عادت داشتم شبا سینه مامانم رو دست بزنم تا بخوابم. ولی میگه یهو پریدم دیدم اذان صبحه میگه رفتم وضو گرفتم نماز خوندم صبح گفتن دکتر مشکلی پیش اومذه نمیاد امروز فقط عکسبرداری های قبل عمل رو انجام میدیم برات میگه صبح فردا دکتر اومذ عکس ها رو نگاه کرد گفت عکس های قبل رو بدین میگه بابام بهش داده گفته یعنی چی گفتیم چی شده گفته توده ها نیست سریع ببرین دوباره عکس بگیرین میگه دوباره بردن و چند ساعت بعد دوباره بررسی کرد گفته هیچ توده ای نیست فقط یه کیسته که اونم با دارو میره. مامانم میگه با خوذم عهد کردم که هرسال سفره بندازم براش و بشم خادم امام حسین. بچه ها مامانم 26ساله این سفره رو میندازه هر سال تو مسجد محل میانداختیم اصلا کسایی میومدن که ما نمیشناختم چون عموم آزاده و نذری میاوردن میگفتن ما حاجت گرفتیم حتی اینجا خیلی ها براشون نذر کردم برام نذری فرستادن گذاشتم رو سفره براشون حاجت روا شدن البته دوستان صمیمی که تو خصوصی باهم در ارتباطیم.امسال بخاطر کرونا فقط منو مامانم امشب تو اتاقم برگزار میکنیم و بسته آماده کردیم فردا بدیم به اهل محل. بچه ها اینم بگم مامانم میگه بعد از اینگه اومدم شمال یک هفته بعد از بیمارستان زنگ میزنن به خونمون چون اون موقع موبایل که نبود برا تکمیل پرونده شماره خونه میدادن گفتن دکتر فلانی میخواد باهات حرف بزنه مامان میگه گفتم نکنه چیزی دیدن تو عکسام یا اشتباه شده میگه دکتر گفته خانم فلانی خوبی هیچ مشکلی ندازی گفتم نه چطور گفت من هنوز در تعجبم چی شد میگه براش تعریف کردم دکتر گریه افتاده و خودش هر سال پای ثابت سفره ماست. خدا الهی گره همتون رو واکنه بچه ها من غرق گناهم من خودم سراپا خطام ولی امشب میخوام براتون نذر کنم اسم و حاجت بزارید سال بعد اگه خدا عمری داد از طرف شما نی نی سایتی ها شیرینی میخرم. فقط در عوض شما هم دعام کنید