اقدامی های 99 💪

در روز 6 پریودی به سر میبرم.......این ماه اگه بشه برم دکتر .....شوهرمو باید تقویت کنم .....ولی یه طوری که نفهمه ....نمیدونم چکار کنم؟؟؟!!!!!😥😥😥

🙈🙈🙈منم خجالت میکشم شدیـــــــدا ....ولی خودمو به اون راه میزنم و میرم برا دکتر احتمالا دو هفته دیگه نوبت بهم بده 

اصلا استرس نداشته باش چون معاینه خیلی راحته واقعا منم خیلی میترسیدم اما وقتی معاینه تموم شد با خودم گفتم چه ترس الکی داشتم البته دکتر من واقعا مهربون بود 

شما هم برین زودتر معاینه بشین این طوری زودتر هم مامان میشین اگه خدا بخواد 

انشالله ...مرسی عزیزم.......میترسم اگه تا عید مامان نشم ..میشه 1سال😥😥😥

ایشالله بسلامتی بغلش بگیری.....شما هم تو بارداری درد داشتی؟؟..مثل دلدرد و کمر درد؟؟

سلام معصومه جونم

تو خوبی عشقم؟

منم چند روزه حالم زیاد خوب نیست

حالت تهوع شدید دارم،خستگی زیاد

امروزم ساعت ۶ وقت سونوگرافی دارم

معاینه راحته معصومه جون

اصلا استرس نداشته باش

نه فکر نمیکنم عزیزم

علایم هست منتها توی هر کسی فرق میکنه

شدت و ضعف هم داره،برای بعضی‌ها علایمشون شدیده برای بعضی‌ها خیلی کم و ضعیف 

نه اصلا به خودتون استرس و انرژی منفی ندین مطمئن باشین که خدا خیلی زود آرزوتونو برآورده میکنه 

راستش من خودم اصلا دیگه به بچه فکر نمیکنم هر روز میرم پیاده روی کتاب میخونم با دوستام صحبت میکنم و خداروشکر فعلا با برنامه شاد و آموزش آنلاین سرم‌گرمه فقط گاهی اوقات سوالات بی جای اطرافیان حالمو خراب میکنه که اونم اصلا برام مهم نیست دیروز خالم پرسید چرا حامله نمیشی ؟ واقعا نمیدونستم چی جواب بدم 

آخه خالم داره برای اون دختر خالم پتو و لباس نوزادی میبافه نمیدونی وقتی لباسا رو دیدم چه حالی شدم از خدا میخوام هر کی بچه داره خدا براش حفظ کنه به ما هم خیلی زود زود نی نی بده 

من که این ماه خیلی تلاش کردم ، هر شب فولیک اسید میخورم به شوهرمم میدم ، بعدش خرنوب هم بهش میدم ، دیگه هر چی بدونم خوبه بهش میدم بیچاره هیچی نمیگه ولی گاهی حس میکنم اونم یه جوری میشه این ماه بهم گفت اگه نشه به دکتر بگو برای من آزمایش بنویسه شاید مشکل از منه ، انشاالله همین ماه بشه ، اسمم حتی انتخاب کردیم براش ، حتی به سرم زد برم سیسمونی بگیرم ولی شوهرم نذاشت میگه اینجوری بیشتر اذیت میشی ، خیلی سخته هیچ وقت فکرشم نمیکردم یه روزی به همچین جایی برسم ، فقط از خدا میخوام به جایی نرسه که خانواده ها صداشون در بیاد تحقیر بشم ، بابام کلی نذر کرده برام ، دلم نمیخواد دلشون بشکنه ، هر ماه با کلی ذوق زنگ میزنن ولی ناامید میشن ، آخه نوه اولشه کلی ذوق داره ولی خب هیچی نمیگه که ناراحت بشم ینی یه جوری رفتار میکنه که برام آزار دهنده نیست

عزیـــــــزم...خیلی حس بدیه

من هیچ دوستی ندارم....یعنی اجازه ندارم باهاشون صحبت کنم....اینجا تنها جاییه که هم صحبت دارم....بعد از رفتن دوستم تنهای تنهاممممم

کاش زودی به ارزومون برسیم و اینقدر تووفکر و خیال نریم

منم از طرف بابام میشه اولین نوه براشون .....ابجی و داداشم کوچیکن .....ولی هر وقت بهشون سر میزنم ابجیم میگه فلانی عکس دختر ابجیشو گذاشته استوری و کلی حرف دیگه ....کاش زودی مامان بشم و برم بهش بگم تو هم داری خاله میشی تا ذوق کنه ....یه حالیه این انتظار لعنت بهش

خداروشکر شوهرت باهات همراهی میکنه من وقتی میگم بیا فلان چیز و بخور میگه من چیزیم نیست بنداز اونطرف این ات و اشغالا رو 

سیرابی دوست داری خیلی برای ویار خوبه ی روز درمیون بخوری

مامانا اگه مایل بودین بیایید تو اینستاهم همو فالو کنیم دوستای ابدی بشیم دیگه