شنیدم از بقیه .. لباس عروس رو در میارن و چکشون میکنن😐
مامان بزرگم میگفت توجه آدمارو از رو کاراشون بفهم نه حرفاشون،نگاه کن ببین اولویت چندم آدمایی تا یهو به خودت نیای ببینی تمام خودتو گذاشتی وسط درحالی که هیچوقت مهمترین نبودی،میگفت به خودت احترام بزار تا بهت احترام بزارن!میگفت مثل ما نباش انقد بودیم که بودنمون به چشم نمیاد دیگه :)! تیکر همینجوریه.. برای رسیدن ب چیزی ک میخوام بدونم چقدر زمان میبره :) در ضمن تیکر سالگردمونم هست :)❤ تیکر ششمین سالگرد دوستیمون :)🤍
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
وقتی بچه بودم چن جا رفتیم قبل از ناهار یا شام ،ی ظرف با پارچ اب میاوردن ک همونجا دستامونو بشوریم
هنوزم چندشم میشه
در حقیقت ما همه«بشر» بودیم ،تا اینکه«نژاد» ارتباطمان را برید،«مذهب» از یکدیگر جدایمان ساخت،«سیاست» بینمان دیوار کشید و« ثروت» از ما طبقه ساخت...! لطفا لایک نکنید
ترکمنها که نباید جلوی پدرشوهرشون حرف بزنن برام عجیب بود
ولی خییییلییییی ترکمنهارو دوستشون دارم تو مهمون نوازی و مهربونی نظیر ندارن😍❤️❤️❤️
یه دختر 17 ساله که تمام تلاشش اینه که هر ثانیه طرز تفکرشو بهتر کنهساعتی اندیشیدن بهتر از هفتاد سال عبادته... پیامبر اکرم(ص)👌🌺 اجازه ندهید ترس از دست دادن، از هیجان برنده شدن بیشتر باشد... رابرت کیوساکی🌺 اصلاحات نامحسوس و به ظاهر کم اهمیت آمال و آرزو ها را به منصه ظهور می رسانند... دارن هاردی اثر مرکب❤️ #حامی_آدمای_خوب #ترنسکشوال
ما یه بار ده سالم بود تو یه روستا رفتیم عروسی بعد یهو وسط عروسی داماد و مامانش امدن وسط گشااااد واستادن عروس چهار دست و پا از زیرشون رد شد عین تونل😐گفتن واسه اینه که دهنش به مادرشوهر و شوهر بسته بشه!!🥴
مادربزرگ مادرم زن قشنگی نبود اما مردم میگفتن مهره مار داره بعضیام میگفتن ساحره س. همه عاشقش میشدن. مرد و زن. مرید زیاد داشت، خیلی زیاد. هر جا مینشست همه جذبش میشدن. زیاد میدونست. عجیب بود. شوهرش انقدر عاشقش بود که کور شده بود. چشمش فقط “خانوم” رو میدید. زندگی رو به پاش ریخت، جوونیشو ،عشقشو،مالشو. براش دیوان شعری هم گفت. تا “خانوم” غذا نمیخورد او لب به غذا نمیزد تا “خانوم” تایید نمیکرد او هیچ کاری نمیکرد.” خانوم” که مرد دو روز و ده ساعت بعد اوهم از غصه دنیا رو ترک کرد.............................من دنیا امدم. روزی روی پای پدرم نشسته بودم شیرین زبونی میکردم، پنج سالم بود. “خانوم”طولانی نگاهم کرده بود و به مادرم گفته بود: ساویس مهره مار داره...❄️💎 🤍من یک عدد غواصم🏊🏻♀️ دنیای زیر آب خیلی قشنگتر از دنیای روی آبه..🖤 🧜🏻♀️🐬🐋 امضام زندگیه خودمه.
تو فامیل ما رسمه شب عروسی خانواده دختر همه یه گوشه کز کرده و ناراحت ...اصلا نباید خوشحالی کنن که بقیه فکر کنن از دست دخترشون خسته بودن یا به اصطلاح رو دستشون مونده
خدایا میدونم روزای سخت میگذره، مطمئنم یه نیرویی در من دیدی که اینجور بهم لطف کردی و یه فرشته دیگه گذاشتی تو دلم.. خدایا خودت مواظب پسرام باش
ما یه بار ده سالم بود تو یه روستا رفتیم عروسی بعد یهو وسط عروسی داماد و مامانش امدن وسط گشااااد واست ...
😂😂😂
آموزش خصوصی عربی در هر مقطع تحصیلی طلبه سطح۲ حوزه هستم با۴سال سابقه تدریس.آدرس ایتا arabiomidi اگر تو دینی و منطق یا فلسفه سوالی دارین در حد توان درخدمتم.
ما یه بار ده سالم بود تو یه روستا رفتیم عروسی بعد یهو وسط عروسی داماد و مامانش امدن وسط گشااااد واست ...
😐😂😂
مامان بزرگم میگفت توجه آدمارو از رو کاراشون بفهم نه حرفاشون،نگاه کن ببین اولویت چندم آدمایی تا یهو به خودت نیای ببینی تمام خودتو گذاشتی وسط درحالی که هیچوقت مهمترین نبودی،میگفت به خودت احترام بزار تا بهت احترام بزارن!میگفت مثل ما نباش انقد بودیم که بودنمون به چشم نمیاد دیگه :)! تیکر همینجوریه.. برای رسیدن ب چیزی ک میخوام بدونم چقدر زمان میبره :) در ضمن تیکر سالگردمونم هست :)❤ تیکر ششمین سالگرد دوستیمون :)🤍
ما یه بار ده سالم بود تو یه روستا رفتیم عروسی بعد یهو وسط عروسی داماد و مامانش امدن وسط گشااااد واست ...
واقعنی؟؟؟؟
در حقیقت ما همه«بشر» بودیم ،تا اینکه«نژاد» ارتباطمان را برید،«مذهب» از یکدیگر جدایمان ساخت،«سیاست» بینمان دیوار کشید و« ثروت» از ما طبقه ساخت...! لطفا لایک نکنید
یک عروسی یونانی دعوت شدیم با شوهرم اخرش زدن همه ظرفا رو شکوندن😫رسمشونه
مادربزرگ مادرم زن قشنگی نبود اما مردم میگفتن مهره مار داره بعضیام میگفتن ساحره س. همه عاشقش میشدن. مرد و زن. مرید زیاد داشت، خیلی زیاد. هر جا مینشست همه جذبش میشدن. زیاد میدونست. عجیب بود. شوهرش انقدر عاشقش بود که کور شده بود. چشمش فقط “خانوم” رو میدید. زندگی رو به پاش ریخت، جوونیشو ،عشقشو،مالشو. براش دیوان شعری هم گفت. تا “خانوم” غذا نمیخورد او لب به غذا نمیزد تا “خانوم” تایید نمیکرد او هیچ کاری نمیکرد.” خانوم” که مرد دو روز و ده ساعت بعد اوهم از غصه دنیا رو ترک کرد.............................من دنیا امدم. روزی روی پای پدرم نشسته بودم شیرین زبونی میکردم، پنج سالم بود. “خانوم”طولانی نگاهم کرده بود و به مادرم گفته بود: ساویس مهره مار داره...❄️💎 🤍من یک عدد غواصم🏊🏻♀️ دنیای زیر آب خیلی قشنگتر از دنیای روی آبه..🖤 🧜🏻♀️🐬🐋 امضام زندگیه خودمه.