سلام دوستای نی نی سایتی
توی این تاپیک می‌خوام زن‌های موفق و الهام‌بخش رو در دنیا بهتون معرفی کنم و از زندگیشون بنویسم. اگه جایی صحبتی یا توصیه ای داشتن پیدا کنم و نقل قول کنم.
تاپیک رو قفل میکنم که شلوغ نشه.
اما سعی می کنم مرتب آپدیتش کنم و به تدریج یه لیست درست و حسابی تهیه بشه. اگر دوست دارید اول همین پست رو لایک کنید و بعد تاپیک رو ذخیره کنید که داشته باشیدش و هر وقت دوست داشتید بیاید بخونید.
“تاپیک رو تقدیم میکنم به همه زن‌هایی که به قدرت و آزادیشون باور دارن و براش تلاش می‌کنن”
(لطفا تا پست شدن مطالب صبور باشید از قبل تایپ شده و معرفی هر زن موفق رو هر بار کامل میذارم و خواهش میکنم پستی درج نکنید که روند مطالب یکسره حفظ شه)
جی کی رولینگ
خب من می‌خوام با خانم جی کی رولینگ شروع کنم. حتما اسم هری پاتر رو همتون شنیدید. جوآن رولینگ نویسنده انگلیسی که اسم هنری اش جِی کِی رولینگه نویسنده مجموعه داستان‌های هری پاتره. از این مجموعه داستان۵۰۰ میلیون نسخه منتشرشده (نه یه لحظه بهش فکر کنید پونصد مییییلییییون نسخه! شوخی نیست) این مجموعه داستان پرفروش‌ترین مجموعه داستانی تاریخ بشره!
خب اگه یکم سرتون تو حساب کتاب باشه زودی متوجه میشید که این خانم چه ثروت هنگفتی از طریق داستان‌هاش به دست اورده.
در سال ۲۰۰۷ ثروت این خانم حدود ۱.۰۷ میلیارد دلار تخمین زده شد. بذارید حساب کنیم تقریبا میشه چقد! اصلا ما اون خرده رو میذاریم کنار!!! یک میلیار دلار میشه ۱۰ تا ۱۰۰ میلیون دلار. خب؟ هر میلیون دلار به نرخ ارز امروز تقریبا میشه ۲۷ میلیارد تومن. حالا ۱۰۰ میلیون دلار میشه؟ ۲۷۰۰ میلیارد تومن. حالا جو جون (دوستاش جو صداش میکردن) ده تا ازین ۲۷۰۰ میلیارد تومن ها داشتن :) نوووووش جوووونش.
ادامه در پست بعدی
اما داستان زندگی جو...:
اون به گفته خودش شکست‌های زیادی توی زندگیش دیده.دوران نوجوونی بدی و رابطه پرتنشی با پدرش داشته. اون توی ۱۷ سالگی از دانشگاه اخراج میشه. توی ۲۵ سالگی مادرش رو بر اثر بیماری از دست میده. توی ۲۶ سالگی سقط جنین بدی داشته. توی ۲۷ سالگی ازدواج میکنه اما شوهرش اذیتش میکرده و زندگی خوبی نداشتن و تو همون اوضاع بد دخترش به دنیا میاد و توی ۲۸ سالگی طلاق میگیره و همون موقع دچار افسردگی شدید میشه شوهرش رهاشون میکنه و حالا یه مادر تنها و افسرده و بیکار بوده که خرجشو از مراکز کمک های اجتماعی دریافت میکرده (مثلا یه چیزی تو مایه های کمیته امداد). خودش میگه من بزرگترین بازنده‌ای بودم که توی زندگیم میشناختم. توی ۳۰ سالگی تصمیم میگیره خودکشی کنه :(( .
امااا در عوض چه کار میکنه؟ تمرکزش رو میذاره روی کاری که خوب بلدش بوده و بهش عشق میورزیده. شروع میکنه به نوشتن. نمیگه دیره حالا سی سالمه تا حالا هیچ غلطی نکردم نمیگه یه بچه دارم و دست تنهام نمیگه پول ندارم نمیگه افسرده ام و حالم بده. شایدم گفته! احتمالا گفته! به نظرم حتما گفته! ولی بعدش روبروی ترس‌هاش ایستاده و به خودش اطمینان کرده و همه اون منفی نگری ها و ضعف ها رو ریخته تو زباله دونی! خودش بعدها توی سخنرانیش توی دانشگاه هاروارد میگه توی بدترین شرایط خودمو بالا کشیدم و قوی شدم. حالا فکر کنید کسی که خودش از کالج اخراج شده بوده داشته توی هاروارد بهترین دانشگاه دنیا سخنرانی میکرده.
سرانجام توی ۳۱ سالگی اولین کتابش رو منتشر میکنه J توی ۳۵ سالگی وقتی دخترش هفت سالش بوده ۴ تا کتاب منتشر شده داشته و به عنوان نویسنده سال انتخاب میشه و توی ۴۲ سالگی رسما میلیونر میشه. بعدش دوباره ازدواج میکنه و از ازدواج دومش هم یه پسر داره. (وانساده شوهر بعدیه بیاد پولدارش کنه! والا!)
حساب کتابهامو یادتونه؟ یادتونه ۱ میلیار دلار چقدر بود؟ ۱۰ تا ازون ۲۷۰۰ میلیاردها. حالا هری پاتر خودش دیگه یه برند بوده که حدود ۱۵ میلیار دلار می‌ارزیده! فقط سعی کنید بهش فکر کنید...
ادامه در پست بعدی
اما گوشه‌ای از زندگی کنونیش:
جو الان نه فقط یه نویسنده بلکه یه بشر دوسته و نه تنها خودش داره از ثروتش کیف میکنه بلکه بقیه رو هم توی خوشبختی و خوبیش شریک کرده. این خانم بسیار بسیار بخشنده است و کارهای خیریه فراوانی انجام میده و سازمان خیریه زیادی رو حمایت میکنه. این خانم همچنان خیلی فعاله و تو کارهای اجتماعی زیادی شرکت میکنه .
جو ریاست بنگاه خیریه «جینجربِرِد» رو به عهده داره. این بنگاه از خانوارهای تک سرپرست به ویژه مادرانی که خارج از پیوند زناشویی صاحب فرزند شده‌اند حمایت میکنه.
همچنین جو بنیاد خیریه دیگه ای داره به اسم لوموس که کودکان آسیب‌پذیری که مورد آزار و اذیت جنسی و جسمی یا در معرض فقر و معلولیت هستند رو پوشش میده.
توی سال ۲۰۰۷ مجله تایم اونو به عنوان دومین شخص تاثیرگذار دنیا انتخاب کرد. این تاثیرگذاری فقط به خاطر بخشندگی‌های مالی نیست اون در زمینه مسايل اجتماعی و اخلاقی و سیاسی بسیار تاثیرگذاره و لیست جوایز ادبیش هم بلندبالاست.
جی کی رولینگ میگه:
بیشتر از توانایی‌های ما این انتخاب‌های ما هستند که نشون میدند ما واقعا کی هستیم... همه ما با دو انتخاب روبرو میشیم: انتخاب درست یا انتخاب آسان... خوشبختی میتونه در تاریکترین زمانها پیدا بشه فقط اگه یادمون بیاد که باید چراغ رو روشن کنیم.
ببینید عکس جی کی رولینگ رو با لبخند همیشگیش، تا پست بعدی و خانم موفق بعدی…
دوستان اگه فکر میکنید تاپیک الهام بخشه و مفیده لطفا به دوستای دیگتونم معرفیش کنید.
خانم موفق ایرانی میخواستید؟
این شما و این رزا منتظمی!
خیلیاتون اسم رزا منتظمی رو شنیدید و احتمالا یه نسخه از کتاب آشپزیش اگه تو خونه خودتون نباشه تو خونه مادر پدرتون هست.
اسم واقعی رزا منتظمی، فاطمه بحرینیه و تو شهسوار به دنیا اومده. تو مدرسه درسش خوب بوده و حتی تو امتحانات نهایی بین همه دخترها و پسرها شاگرد اول میشه. ولی خب عشق و استعدادی دیدنی در آشپزی داشته و تصمیم میگیره دنبال همون آشپزی رو بگیره.
رزا توی دوره جوانی اول شروع میکنه به برگزاری کلاسهای آشپزی. توی سال ۱۳۳۷ توی تهران کلاسه‌های آشپزیش خیلی پررونق میشه و هزارها شاگرد داشته.
چند سال بعد تصمیم میگیره کتاب «هنر آشپزی» رو بنویسه. میگه هدفش از نوشتن کتابش این بوده که به اونایی که امکان شرکت در کلاس ها رو نداشتن آموزش بده.
دوستان! ایشون دو سال وقت میذاره تا این کتاب رو تالیف میکنه
این کتاب جز پرفروش ترین کتاب‌های ایرانی محسوب میشه و در زمانی که خانم رزا زنده بودن بیشتر از پنجاه بار تجدید چاپ میشه و یک میلیون نسخه ازش به فروش میره. منبع درآمد اصلی این خانم در تمام طول زندگیش فقط از همین یه کتاب تامین شده... البته خانم منتظمی هر سال دستورهای جدید هم به چاپ جدید اضافه میکردن.
نکته جالب اینجاست که اول خانم منتظمی خودش ناشر کتاب خودش بود! و در دوره ای طولانی این کتاب رو توی منزلش به فروش میرسونده!
حتی کتاب در سال‌های جنگ هشت‌سالهٔ ایران و عراق و دوران کمبود کاغذ و مشکلات چاپ در ایران، برای جلوگیری از فروش به صورت بازار سیاه، با «دفترچه بسیج اقتصادی» فروخته می‌شده. هنگام خرید کتاب این دفترچه‌ها ممهور می‌شد تا نشان‌دهندهٔ این باشه که خریدار سهمیهٔ هنر آشپزی را دریافت کرده! (دارم فکر میکنم وقتی آدم باور داشته باشه به خودش و کارش اینجوری میشه که حتی توی دوران جنگ مردم کتاب آشپزیش! رو به صورت سهمیه میخرن جوریکه انگار چه چیز ارزشمند و ضروری هست)
بعدها کتاب رو دوجلدی میکنه با دستورهای جدید کتاب بزرگ میشه و با خودش فکر میکنه شاید کسی همه دستورها رو نخواد. بیشتر از ۱۷۰۰ دستور غذای ایرانی و فرنگی توی کتاب ایشون موجوده.
در ایران کتاب‌های متنوعی درباره هنر آشپزی و شیرینی پزی منتشر شده اما به گفته دست اندر‌کاران صنعت نشر هیچ یک به مانند کتاب «هنر آشپزی» رزا منتظمی با استقبال طبقات مختلف مردم رو به رو نشد.
یکی از خاطرات ایشون رو براتون بنویسم: میگن ک بار کلمه باقالی شده بود «یاقالی». یک نقطه اضافه شده بود. رفتم گفتم فیلم را عوض کنند. به خاطر همان یک نقطه. می گفتم دختر جوانی که کتاب را می خواند شاید یکباره راه بیافتد دور شهر دنبال یاقالی. اگر بالا پایین شود فرم کتاب را هم عوض می کنم."
خانم بحرینی در آبان ۸۸ توی سن ۸۷ سالگی فوت شدن.
رزا منتظمی میگه: من این کتاب رو با زجر نوشتم . . حالا خیلیها می آیند دم در خانه که فلانی تو خودت را معرفی کن. یک چیزی در باره خودت بگو... ادعایی ندارم. معجزه که نکردم. خداوند در این رشته به من استعداد داد و من هم پی اش را گرفتم.
تا خانم موفق بعدی شاد آزاد و قوی باشید...
دوستان! لیستی از خانم های موفق تو ذهنم بودن و مونده بودم دنبال کدوم برم تا اینکه این مقاله رو از بی بی سی خوندم و انقد تحت تاثیرم قرار داد که تصمیم گرفتم همینو از همونجا کپی بگیرم و با کمی مرتب کردن براتون اینجا به اشتراک بذارم.
این قسمت رو اختصاص میدم به دخترخانم جوان افغانستانی شمسیه علیزاده که امسال نفر اول کنکور افغانستان شده.
شمسیه علیزاده، رتبه اول کنکور سال ۱۳۹۹ افغانستان از دیروز که نتایج این آزمون اعلام شد، سرخط خبرها و رسانه‌های اجتماعی در افغانستان شده است.
او ۱۸ سال دارد و کودک دوران جنگ است. نسل سوخته‌ای که همه عمرشان را در روز و شب‌های خونین گذرانده‌اند.
او می‌گوید تنها یک دوره آمادگی کنکور را در سال پایانی مکتب/مدرسه فراگرفته و پیش از آن نیز کلاس‌هایی را در مراکز آموزشی دنبال کرده است.
شمسیه می‌گوید تمام این یکسال شبانه روز تنها چهار ساعت خوابیده و ۲۰ ساعت دیگر را مشغول درس و آمادگی برای کنکور بوده است.
شمسیه یک سال برای آمادگی کنکور تلویزیون ندید، تا آمد ببیند اسم و عکس خودش بود!
پدرش در معدن زغال سنگ در سمنگان کارگر است. منطقه‌ای که فعالیت شبکه‌های مخابراتی در آن اکثر اوقات دچار مشکل تکنیکی/مشکل فنی است شمسیه می گوید: پدرم به موبایل دسترسی نداشت و ساعت‌ها بعد از اعلام نتیجه کنکور از اینکه رتبه اول شدم خبردار شد.
به من گفت اقوامش هم در تلاش بودند تا خبر را دست به دست کرده و به گوش پدرش برسانند که حوالی هشت دیشب موفق به تماس با پدرش شد.
"پدرم به قدری خوشحال بود که به گفته خودش احساسی که داشت را در کلمات نمی‌توانست بیان کند. برایم گفت همیشه برای چنین روزی دعا میکرده."
موفقیت یک زن در جامعه مردسالار افغانستان از یک سو و از سویی دیگر به دلیل اینکه شمسیه دانش‌آموز آموزشگاهی در غرب کابل بود که دو سال قبل مورد حمله داعش قرار گرفت، همهمه این پیروزی را بلندتر کرده است.
دو سال قبل حمله انتحاری در داخل مرکز آموزشی جایی که شمسیه در آن آنجا درس می‌خواند دستکم ۴۸ کشته و دانش‌آموز ۶۷زخمی برجا گذاشت! شمسیه می‌گوید در روز حمله به آموزشگاه نرفته بود و انفجار هم در کلاس درسی او رخ نداده اما یادآوری مرگ همسن و سالانش آن هم در راه آموزش برای او تراژدی بزرگی بوده است.
شمسیه در خانواده‌ای با سطح اقتصاد نسبتا ضعیف به دنیا آمده و بزرگ شده است. به گفته او شماری از آرمان‌هایش که باز هم به آموختن گره خورده بودند از چارچوب آرزو به مسیر تحقق نرسیدند.
او با صدایی لرزان از شادی گفت: بسیاری از برنامه‌های آموزشی که میخواستم پیش ببرم هزینه بالایی داشتند و به دلیل وضعیت اقتصادی که داشتیم کنسل/لغو شدن.. به همین خاطر خیلی از برنامه‌هایی که داشتم را پیش خودم خواندم و پیش بردم تا جایی که توانستم. از بعضی برنامه‌ها هم عقب ماندم.
اگر زندگی با شمسیه یار بماند او تا چند سال دیگر پزشک خواهد شد. رشته‌ای که جذابیتش برای او در کمک یک انسان به هم نوعش بدون در نظرداشت قوم و نژاد و تبعیض است.
او می‌گوید:"از صنف/کلاس نهم بود که تصمیم گرفتم یک داکتر/پزشک خوب شوم. یکی از جذابیت‌های دکتر بودن برایم این است که یک دکتر باعث نجات جان انسان‌ها می‌شود آن هم بدون در نظرداشت اینکه طرف مقابلش از کدام نژاد است و بدون هیچ نوع تعصبی به زنده بودن و نفس انسان احترام دارد و برای نجات جانش کوشش می‌کند."
آرزوهای بزرگ‌تری هم در سر دارد. شمسیه در کنار پزشکی به سیاست هم علاقه دارد و می‌گوید تلاش می‌کند شایسته ریاست جمهوری افغانستان شود و از این راه به کشورش خدمت کند.
با به دست آوردن رتبه اول کنکور دولت زمینه تحصیل او در خارج از کشور را نیز فراهم کرده است.
می‌گوید دوست دارد در خارج از کشور تحصیل اما پس از پایان دوره تحصیلی دوباره برگردد و به افغانستان خدمت کند.
حالا که گفتگوهای صلح میان دولت و گروه طالبان در دوحه پایتخت قطر نیز جریان دارد شمسیه امیدوار است که در این مذاکرات حقوق و دستاوردهای زنان نیز در نظر گرفته شود
دوستان خوبه بدونید در حالیکه در افغانستان هشتاد درصد زنان بی‌سواد هستند و نیمی از کودکان دختر از آموزش محروم هستند در سال ۹۷ هم نفر اول کنکورشون یه دخترخانم دیگه بوده.
ابن هم عکس شمسیه ی قوی و زیبا:
این بار می‌خوام از کسی بنویسم که خودم خیلی ازش خوشم میاد و به نظرم یکی از قدرتمندترین انسان هاییه که دیدم. اینترنت پره از سرگذشت این خانم و کافیه اسمشو سرچ کنید یه عالمه فیلم و متن پیدا میشه من اینجا خلاصه ای رو فقط جهت معرفی گذاشتم پیشنهاد میکنم برید حرف هاش رو گوش بدید خیلی از سخنرانی هاش با زیرنویس فارسی موجودند. این بشر واقعا الهام بخشه.
این شما و این خانم اپرا وینفری!
در خانواده ای پرجمعیت و فقیر به دنیا اومد. مادرش خدمتکار بود. پدرش ارتشی. تا ۶ سالگی پیش مادربزرگش در روستا زندگی کرد.
اپرا میگه یادمه بچه بودم و مادربزرگم که خدمتکار بود داشت لباس ها رو روی بند رخت آویزون میکرد و بهم می‌گفت خوب دقت کن تا یاد بگیری این کاریه که در آینده باید بکنی... ! اما من میدونستم چیزی درون من میدونست که اینطور نخواهد بود...
این همون زمانیه که از شدت فقر گونی به تن این دختر میکردن و مردم با سنگدلی اون دختر کوچولو رو دختر گونی پوش صدا میزدن.
اپرا فقط ۹سالش بود که مردی از اقوام به او تجاوز کرد و مدتی بعد هم مورد آزار جنسی دوست مادر و اقوام دیگر قرار گرفت. هر چند از درون رنج می‌برد اما هرگر این مسائل را باکسی در میان نگذاشت.
