و خدایی که در این نزدیکیست
نصفه شب با دلدرد از خواب بیدار شدم اما خونریزیم شروع نمیشد خسته و کلافه گفتم برم زعفرون دم کنم بخورم تا صبح شروع بشه. کتریو گذاشتم روی گاز در کمد رو باز کردم لز طبقه پاییتش دوتا بی بی چک افتاد ببرون همه میدونید که ادم تو این شرایط چه نفرتی از بی بی چک دارهگفتم تا کتری جوش میاد برم این اشغالارو بگیرم زیر ادرار بندازم دوررفتم دستشویی و گلاب به روتون بدون قطره چکون یکی رو گرفتم زیر ادرار و خواب الود اومدم بندازم تو سطل که...هنوز یاد اون لحظه میافتم قلبم وایمیسته ..دوتا خط بود شاید دو دقیقه کامل خشکم زده بود. اول فکر کردم خواب الودم. با جیغ پریدم بیرون و همسرمو بیدار کردم و گفتم این چن تا خط داره ؟طفلک منگ خواب گفت دو تا سریع پریدم تو دستشوی دومی رو هم با بدبختی و اینبار با قطره چکون تست کردم همون اول دوتا شدساعت سه و نیم صبح بود و همینجور اشکام میومد اما همسرم میگعت اینا خطا دارن دل خوش نکن. تا هفت صبح هزار بار مردم و بالاخره ازمایش دادم و جواب مثبت بود بتا روز پریود ۸۰۰!!! من چهار هفته باردار بودم طبیعی. بدون هیچ قرصی. با همون یک اقدام نصفه
وقتی به ازمایشگاه برا جواب زنگ زدم تو راه محل کارم بودم تا گفت مثبته عین دیوانه ها مریدم بالا و چرخ زدم خدارو شکر کسی دورم نبودا. اصلا یادم ننیاد اقداممون کی بود... یعنی سه روز پیشش که نصر و دستیار احنقش سونوم کردن و اون مزخرفاتم تحویلم دادن باردار بودم اما حتی شک نکرده بود که ضخامت رحم مال بارداریه
یعنی اونشب که از خدا گله نیکردم خدا حاجتمو داده بود و داشت بهم نیخندید.
ننیدونم تاثیر عمل واریکوسل همسرم بود یا قرص اوابوست و فرتیل ایدی که هردو از روز عمل همسرم سه ماه خوردیم و فکر میکردیم غیر از افزایش شش کیلویی وزن هیجی برامون نداشته یا....به نظر من فقط معجزه بود که نمیدونم بخاطر کدوم کار خیر یا دعای کی در حقمون نصیبمون شد من توی خوابم نمیدیدمش.