شماهایی که با خونواده شوهر ارتباط دارین چجوری حد و حدود رو رعایت میکنین؟؟

کلا مثل خونواده خودم راحتیم باهم

خب زیاد نرو منکه زیاو نمیرم

من بهشون خیلیییییییی خوبی میکنم اما نمک نشناسن شدید ولی اونی ک قیافه میگیره میپرستنش

زیاد نباید حرف بزنی و درد دل کنی. من از مسائل گرونی و مد و... حرف میزنم یا حرف میزنن گوش میکنم همین

کامل راحتیم ولی  هردومون چه خودم چه شوهرم هر چیزی رو با هماهنگی هم دیگه به خانواده ها میگیم  خیلی مسائل هم نمیگیم  

من اصلا حرف نمیزنم چیزی بپرسن کوتاه جواب میدم 

بهتره تا دعوت نکرده نرید

عین خانواده خودم دخالتم بکنن محل نمیدم و کارخودمو میکنم تمام ولی کلا راحتم‌باهاشون

من تنها میرم خونه مادرشوهرم بعد شوهرم میاد دنبالم بعد از کارش، تنها خونه خواهر شوهرمم میرم و برمیگردم ، اما بیشتر از خانواده خودم باهاشون ارتباط دارم خداروشکر هیچوقت حرفی درنیاوردن و خودم توی صحبت کردم رعایت میکنم دخالت بیجا نمیکنم زیاده روی نمیکنم حرف ببر بیار نیستم و اونا هم کلن ادمایی هستن که اهل دخالت نیست اماااا مهمترینش اینه که شوهرم اجازه نمیده که خانوادش تو زندگیمون دخالت کنن 

باید اخلاقا باهم جور باشه دیگه 

البته من خواهر شوهر ندارم ولی با مادر شوهرم ارتباطم خوبه 

با زنداداشامم همچنین

اگه حرفی هم بزنن سریع جبهه نمیگیرم مگه اینکه خیلی سنگین باشه کار یا حرفشون که منم در همون حد جوابشونو میدم 

منکه تو ی شهر دیگه هستیم با شوهرم........خانواده شوهرم و خانواده پدرم تو ی شهری ک خیلی کم با ما فاصله دارن هستن....وقتایی ک میریم اونجا با شوهرم ک سرگرم شوهرمم زیاد حرف نمیزنم باهاشون چون بعضی رفتاراشون رو مخمه..وقتی شوهدم نیس میره خونه خودمون منم میرم خونه مامانم ساید یسری خونه پدر شوهرم بزنم 

با خانواده شوهر نباید صمیمی شد این یه اصله اصلی که منم بعدا متوجه شدم😣😣😣

من بدون دعوت نمیرم بهشون احترام میذارم کاری هم نمیکنم خونشون تا سوال نکردن جواب نمیدم یا یه لبخند ملیح میزنم که نه رو بدم نه بگن خودشو گرفته

كم ميرم و كم زنگ ميزنم

چيزي بگن به شوهرم نميگم

اونجام ميرم هر حرفي نميزنم

حتي چيزي هم بلد باشم ميدونم شايد بعدش حرفي پيش مياد ميگم نميدونم

تو جمعشونم فقط ها و نه ميگم