مامانم امونمو بریده دیوونه م کرده هربار از دستش فکرم به خودکشی میرسه و بزور خودمو کنترل میکنم ، نزدیک دوساله تو عقدم همه ش بهم سرکوفت میزنه و میگه شوهرت تو رو نمیخواد که نمیبره ت خونه ی خودت ، میگه مطمئنم بریم بر میگردی ، همه ش میگه من فقط تورو زاییدم هیچ حس مادرانه ای بهت ندارم ، بچه که بودم خیلی منو میزد جوری که خون دماغ میشدم یا لبام چاک میخورد ، الانم همه ش میگه گمشو برو خونه ی شوهرت انقد ور دل من نباش ، خودشم اعتیاد داره و قرص میخوره اختلال دو شخصیتی هم داره و بارها بابام خواسته طلاقش بده اما گفته اگه ازم جداشی خودمو میکشم بارها هم خود کشی کرده ، امروزم سر یه چیز الکی بهم سیلی زد منم لباسامو جمع کردم بابام هرچیم گفت نرو بازم زنگ زدم به شوهرم گفتم بیاد دنبالم الانم منتظرشم ... مردمم مادر دارن منم مادر دارم کاش هیچوقت بدنیا نمیومدم😭😭😭