تو زندگیم خیلی ازار کشیدم بیشترینشم مادر
بعد مادرشوهر و کلا خانواده شوهر
همسایه . اذیتاشون الکی و لوس بازی نیستا . بگم حالمو بد میکنه یاداوریش .
با کسی کاری ندارم .همش سعی کردم خوب باشم با وجدان باشم . کسی رو نرنجونم حق الناس نیاد گردنم .
نمیدونم چرا همه رو من خالی میکنن خودشونو
خیلی صبور بودم
دیگه کم اوردم
پر از خشمم
زود عصبی میشم
یکی اذیتم کنه تا ماهها تو ذهنم درگیرم باهاش .
نمیخام اینجوری باشم
چکار کنم
از بخشش حرف نزنین
چون بحث من آثار رو روحمه
بخشیدم هم خوب نشدم
برام مهم نیست ک جزاشو ببینن یا نه
انتقام هم ازاد باشه کاری ندارم باهاشون
هیچی برام ارزش نداره . له شدم