تا حالا آبروداری کردم ، نزاشتم بفهمه ، ولی دیگه چقققدرررر؟؟؟ یه خانواده دارم داغون ، از صدقه سریه مامانم ! مجردی که بماند، بعد ازدواج چقدر ضایعم کردن پیش شوهرم !!! بس که خسیس و بی عاطفه و بی مسئولیتن! فقط سود سپرده هایی که از بانک میگیرن بیست میلیون تومنه ، بماند حقوق بازنشستگی بابام ، خرید و فروش ملک ، اجاره ی خونه ، خرید و فروش طلا دلار سکه !!!!
ولی به من حتی یه دست قاشق جهاز ندادن ، همش دعوام میکردن ، کتکم میزدن ، که همینجوری پاشم برم ! مامانم فرستادم پیش یه آدم خیر برای گدایی! گفت بهش بگو هیچ کسو نداری ، کمکت کنه جهاز بخره ! اونم نشد ! رفتم وام گرفتم ، قرض کردم ، عروسی گرفتم ، جهاز خریدم ، نزاشتم احدی بفهمه پدر و مادرم هیییییچ کار نکردن ، همه تحسینشون میکردن بخاطر اون عروسی و جهازز!!!!!!!حامله شدم ، کتکم زدن گفتن جهاز ندادیم سیسمونی هم نمیدیم ! از خونه ی ما صدای بچه نیاد ! گفتم من از شما چیزی نمیخوام ، فقط پیش شوهرم نزارین آبروم بره ! بیرونم کردن ، حتی موقع زایمانم هم نیومدن ! بعد که آبها از آسیاب افتاد پیداشون شد ! بازم پیش شوهرم خودمو مقصر نشون دادم و گفتم اخلاقم با پدرم تو یه جوب نمیره ، بخاطر همین قهر کردم باهاشون ولی ول کن نیستن!!!!! نخواستم فکر کنه بی کس و کارم! برادرم پیش شوهرم و بچم زد لت وپارم کرد و از خونه بیرونم کردن ، بازم کوتاه اومدم ، مامانم گفت بابات دوست نداره بیاین اینجا بازم از رو نرفتم ، کم میرفتم ، ماهی یه بار ، بیشتر اونارو دعوت میکردم ، بخدا بهترین پذیرایی، بهترین شام و ناهار و غدا ، احترام و خدمت و حرمت ، فقط برای حفظ ابروم پیش شوهرم ، سه ماه پیش بابام پیشم دخترمو فحش داد ، بهش توهین کرد ! قسم خوردم دیگه پامو نزارم تو خراب شدشون ! هرچند حتی یه معذرت خواهی ساده هم نکردن ! از شوهرم خجالت میکشم ، خودش دریانورده و دو سه ماه یه بار میاد، هر باری که زنگ میزنه میبینه منو دخترم تنهاییم ! الان میدونه چه خبره ولی به روم نمیاره ! آخه خانواده ی اونا خیلی محترمانه و صمیمی و بسیار دلسوز و مهربونن ! خواهر شوهرام هر روز خدا با شوهر و بچه تلپن خونه ی پدر شوهرم ! اونوقت من ماهها از کوچه ی پدرمم رد نمیشم
خیلی ناراحت و خستم