سلام ...
من ی مشکلی دارم ک احتیاج ب همفکریتون دارم ...چون خانواده ام احساسی برخورد میکنن
من الان ۳ ماهه اومدم خونه پدرم برا طلاق (من و شوهرم شهرستان زندگی میکنیم و خودش منو با کتک فرستاد خونه پدرم و رفت دادخواست طلاق داد و اول شهریور دادخواستشو پس گرفت )
شوهرم روز عاشورا بهم پیام داده من ب ی شرط بات زندگی میکنم که قید خانوادتو بزنی ...منم بش گفتم هروقت تو قیدشونو زدی منم میزنم ...قرار شد مدارکم رو پدرش برام بیاره چون خانوادش رفته بودن اونجا پیشش...بعد من الان ۲ روزه فشارم رو ۹ و ی لقمه از گلوم پایین نمیره و نمیتونم حرف بزنم ....دیروز پدر شوهرم زنگ زد ب گوشیم من نای تکون خوردن نداشتم ب مامانم گفتم جواب بده ..مامانم بش گفت کسالت داره اونم گفت هروقت بیدار شد بگو بام تماس بگیره یا ی سر بیاد پیشمون ...امروز از صبح من حتی بزور بلند شدم از جام ...عصر بش پیام دادم ک عمو من کسالت دارم اگه برات مقدوره مدارک رو بفرست با آژانس اگه ن ک خوب شدم میام میبرم
حالا همین نیم ساعت پیش شوهرم پیام داده کلی بد و بیراه بم گفته ک چرا پدرم زنگ زده جوابشو ندادی بمون همونجا تا بفهمی
نمیدونم الان چکار کنم ....خداوکیلی این خانواده حتی صبر نکردن من خوب بشم ...ب امام حسین قسم همین الان بزور دارم اینجا مینویسم
بعد اینامعلوم نیست چی بش گفتن