من کوچیک که بودم ۴ ساله م بود همسایه مادر بزرگم اینا هر دقیقه خونه مادر بزرگم بود و یه جعبه بزرگ شکلات دااااشت به من و خواهرم نمیداد و ما باهاش لج بودیم 😂😒 اسم مامان بزرگم پروین بود و اسم همسایه شون سکینه من و خواهرم اومدیم رو پله های خونه مامان بزرگم اینا رو مایع دستشویی زدیم 🤦 😝 گفتیم اگه سکینه اومد بگه پروین یهو بخوره زمین ولی ....... خواهرم رفت رو پله ها که مایع دستشویی بزنه یهو از ۱۳ تا پله افتاد پاش شکست ☹️😓 هیچوقت یادم نمیره
نتیجه گیری : چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی 😂😂😂😂 آخر سر دفعه دوم نرسید بکنم براش رفت یه شهر دیگه یه نفس راحت کشیدم