گفتم تو دوران عقد بیا خونمون اوایل گفت خواهرت هست معذبه بعد یبار گفت من راحت نیستم حوصلم سر میره تو بیا یبار گفتم دو روز دیگه بیا گفت باید از جلو تر بگی یه هفته جلوتر گفتم گفت اوه حالا تا اون موقع بعد گفتم شوهر خواهرم تازه نامزد میکنع تو هم بیا من تنهام,دوس دارم باشی گفت من برنامه دارم اصلا هم کاری نداره میاد خونه تمرین حل میکنع و کتاب میخونه بعد گفت من حالا شاید پنج شنبه نیام ب جاش شنبه بیام و اینکه گفت تو اگه میخوای کسی رو بیاری داداشت رو بیار داداشم با عموم زندگی میکنه گفتم وا چ ربطی ب من داره اون گوشی رو قطع کرده حالا چند روزه میگه تو ب من بی احترامی کردی و توضیحی نیست