خیلی بهم اصرار کردن پدربزرگ مادربزرگم
تو خونه راضبم کردن ک بخاطر بچت این کار رو بکن
چون شوهرم قهر کرده بود رفته بود خونه ننش
دلم اصلا یک درصد هم راضی نبود ولی گفتم بزار باز اتو دستشون ندم
اخرشم مادرشوهرم ب شوهرم گفته بود همه بهش گفتن برو دست مادرشوهرتو ببوس نیومد ببوسه😐😐😐😐خدا ازش نگزره
هووووف یاد اون روزام افتادم حالم بد شد.....