شب ک رفته بود خونه دوسش اومدو گف ببخشید دیر کردمو خیلی مهربون رفتار کرد ک از دلم دراره...صبح یهو عوض شد گفتم عزیزم قرار نیس مگ مبلا رو بیان بشورن زنگ بزنم گف ن پس فردا اصلا هیچوقت سرحرفاش نمیمونه گفتم اخه فرشارو هم قراره بشوریم..گف خودم میشورم حیاط مامانم اینا..
مامانش همش دوس داره دخالت کنه دیشبم بهش گف تو نشور منو زنت میشوریم منم گفتم من دس نمیزنم خب بده قالیشویی پسرتو بدعادت میکنی اینجوری ..خلاصه بعد اینکه گفتم باشه خودت بشور کاور فردا اماده میشه اخه مبلا باید دو روز بمونن تا خشک شن امروز بیاد دیگ داد زد چی میگی خفه شو ب تو مربوط نیس منم گفتم گمشو یهو بالشو برداشت محکم بادساش کوبید تو سرم ..سرم الانم درد میکنه ی عالمم فوشم داد...😢😢
همیشه همینه بدقوله خیلی همیشه کارارو ب بعدا موکول میکنه اصلا اختیار اینو ندارم ک حرفی بزنم همش حرف حرف خودشه دیشبم جلو مامانش خیلی حرفا زد بهم اما من باز با دوکلمه حرف عاشقونه بخشیدمش ...
شب ک بیاد چی بگم بهش؟؟خیلی خسته شدم 😔😔😔