تازه این ماجرای خواهرزادمه برادرزادمم جور دیگه...😢😢دیگه بهشون فک نمیکنم چون کاری ازم برنمیاد ولی موقعیتش باشه حال برادر و خواهرمو میگیرم
یه بار انقد سر یه لباس عوض کردن سر دختر خواهرم جیغ زدن انداختنش تو اتاق انقد تهدیدش کردن انقد اشکشو در آوردن آخر رفتم خواهرمو با زور از اتاق انداختم بیرون😣😣😣هر چی از دهنم درومد نثار پدر و مادر کردم
این خواهرزادمو چند سری سر دعواهای خواهرم و شوهرش نگه میداشتم رو چشمام میذاشتم بعد این نکبتا سر هیچ و پوچ میخواستن بزننش
آفرین کار خوبی می‌کنی و از همه مهمتر با خواهرتون صحبت کنید اصلا پیامد خوبی نداره این رفتار
هعی خدایا کجاست اون حس مادرانه قدیمی
خواهرم خیال میکنه الان وضعیت خوبه چون دخترش چیزی نمیگه اصلا نمیفهمه همین سکوتش معنی بد داره همین سکوت هزار جور خودخوری داره به خدا بچه که بودم مامانم میگفت اتاقو جمع کن انقد زورم میگرفت چون میدونستم میاد میبینه دست به وسایل داداشم نزدم میاد میگه داداشت رفته سرکار لباساشو جمع کن مگه چی میشه هنوزم زورم میاد کس دیگه ای بریزه من جمع کنم اون بچه هم که خر نیس متوجه میشه داری بینشون فرق میذاری ولی خواهرم اصلا واکنش خوبی به نصیحت نشون نمیده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
30 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
