من برگشتمخونم یک هفته س
یه ماه پیش که قهربودم اون عدمتمکین منو گرفته
منم مهریمو اجرا گذاشتم
حالا که برگشتم شامدعوتم کرد گفت بیا گذشته ها رو بریزیم دور که انگار اتفاقی نیوفتاده و این حرفا کلی واسم خرید کرد بهم محبت کرد گل خرید
حالا فردا نوبت دادگاه مهریه س
من خواستمپرونده رو ببندم
اماشوهرم میگه فردا میریم حتما میخواممهریتو بدم (با اینکه آه در بساط نداره) الان نگیری ۱۰سال دیگه میگیری با اینکه گفتم من بخاطر اخلاقت اینکارو کردم نه واسه پول
حالا نمیدونم چشه منظورش چیه ؟ مُردم انقدر شل کن سفت کن شدم اعصابمبهم ریخته