خواهر وسطیم کلا یه آدمیه که یکم سرو گوشش میجنبه ، و چون شوهرش زندان بود خیلی اذیت کرد مارو ، شب از سر کار دیر میومد و خیلی حرص میداد بهمون درحالیکه ما بچه اونو نگه میداشتیم ، خواهر بزرگمم کلا به آدمیه که همیشه دعوا میکنه و حتی وقتی من با مامانم درمورد یه چیز دیگه حرف میزدیم میگفت درمورد منه و کلی نفرینم میکرد که کاش مامان هم بمیره و تو آواره بمونی و کلی از این نفرین ها ، درحالیکه قسم به جون مامانم که من اصلا اهل غیبت و نفرین و اینجور چیزا نیستم