با بابام همکار بود،خونمون رفت و امد داشت،دیگه منپ دید و پسندید و ادامه ماجرا😊😊😊😊
به قصد دعوا رفته بودم سر ی جریانی و به شدت عصبی بعد عاشق هم شدیم😐
تو دانشگاه
تو دانشگاه
جلوی گروه کلاسیمون ازم خواستگاری کرد
هنوز هم تو مرحله آشناییم😓😀😂کاپیتان منه💜💜💜💜
موسس زبانی که تدریس میکردم ازاونجا رد شده بود منو دیده بود .کثافت چنبارم امده بود دید زده ببینه حلقه ملقه دستم نیس.بعد امد خواستگاری
تو مغازه نزدیک خونشون
اولین بار رفتم خونه همسایه دانشگامون در حضور دوستم و شوهرش هنوز هیچ کسی خبر نداشت وقتی مثبت شد پخش کردیم اون موقع تا دوساعت از هر دری تو اتاق تنها میگفتیم اخرشم داشت شب میشد شوهرم گفت من حساسما داره شب میشه چطوری میخای بری گفتم هنوز وقت دارم الان حرفای ناگفته زیادن ولی ی چیز ته دلم میگفت جور میشه فقط مشکل مامانشه ک همین طورم شد
خالش همسایه قدیمیمون بود ما رو بهم معرفی کرد
لاین
قبرستان بقی 🙄🙄🙄☹️
کاشکی ما اصلا آشنا نشده بود یم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
