امروز رفتم نون لواش بخرم اينجورى بود كه دونفر جا داشت بقيه بيرون واميستادن بعد ما ميرفتيم اونا ميومدن تو،يه سبد هم گذاشته بود روى ميز كه كسايى كه پول ميدن پولا رو بريزن توش،من و يه پسره داشتيم نونامونو كنار ميذاشتيمو ميشمرديم اول يه اقاى پير اومد بين ما واستاد ماسك هم زده بود با نونواهه بالاسر نونا شروع كرد به حرف زدن نه فاصله اجتماعى رو رعايت كرد و نه به اينكه من خوشم نمياد بالاى نون كسى حرف بزنه مگه ماسك چقدر جلوى ذرات دهانو ميگيره بعد اين اقا پيره رفت يه خانوم پيره اومد اونم ماسك زده بود كه پسر كنارى من بهش تذكر داد گفت خانم بذاريد ما بريم بعد بياين تو اصلا اعتنا نكرد اومد تو و به نونواهه گفت ...