سلااام بچه ها میخوام باحال ترین خاطره های عمرمو بگم😂😍
ما یه بار رفتیم مسافرت قرار شد دوچرخه کرایه کنیم و دست جمعی بریم با دوچرخه هامون وسط راه منو دوتا داییام و یه نفر دیگه از فامیلامون موندیم تا دوچرخه اون فامیلمونو داییام باد کنن تایرشو وای تلمبه دست یکی از داییام بود و باد میکرد اون فامیلمونم نشسته بود رو پاهاشو تایر و نگاه میکرد اون یه داییم دیدم علامت داد هیچی نگم (این دوتا کلک نقشه داشتن برا این بیچاره و نگو خودشون باد تایرشو خالی کرده بودن تا این کارا رو بکنن)داییم رفت بالا سر اون فامیلمونو دیدم یه بادکنک دستشه اون یه داییم یهو یه زور بزرگ زد و اون یکیم بادکنکو ترکوند یهو فامیلمون پرید بالا و خورد رو زمین و شروع کرد چهار دست و پا رفتن😹😹😹😹😹😹😹😹😹😹
از بس میخندیدم اشک از چشمام اومد داییم اومد بره کنترلش کنه یه ماشینی چیزی نزنه بهش یه سگ ولگرد انداخت دنبال جفتشون و اون دوتا جیغ میدن و میدویدن سگم دنبالشون😹😹😹
قشنگ عین پت و مت 😻😹👋
حالا اون یه داییم اومد بره کمکشون رفته بود با سگه حرف میزد و بهش میگفت حیف تو نیست انداختی دنبال اینا انگار حالا اون میفهمه و یه سنگم پرتش کرد سگه برگشت عقب و انداخت دنبال این حالا
من که یه گوشه افتاده بودم و میلرزیدم😹😹😹😹
یه سریم باباجونیم(بابای مامانم)خیلیییییییی خوبه😂😍رفته بود نخود خریده بود و یه خورده وسیله هایی برای خونشون اومد گفت خانم برات نخود خریدم مامانیمم(مامان بابام) گفت به عجب عطر و بویی دارن یکی از داییام اومد گفت مادر من نخود چه عطری میتونه داشته باشه من غش کرده بودم از خنده😂
یه بارم با مامان بابام رفتیم خرید بابام عجله داشت منو بابام سریع رفتیم سوار ماشینمون شدیم هر چی نشستیم دیدیم مامانم نمیاد نگو مامانم اشتباهی رفته بود سوار یه ماشین دیگه شده بوده و باهاش رفته بوده و اون ماشینم تاکسی شخصی بوده فک کرده مامانم تاکسی گرفته و بردتش😂😂😂
