2733
2739

محمدرضا فرامرزی فرزند بزرگ شهید فرامرزی گفت: پدر من برای دفاع اسلام و حرم حضرت زینب رفت و شهید شد و حضور پدرم را همیشه در کنارم احساس می‌کنم.در آخرین دیدار با پدرم قبل از رفتن گفت: من فقط یک سفر برای رضای خدا می‌روم که شاید برنگردم؛ بچه‌های گلم اگر برنگشتم هیچ وقت فکر نکنید من شما را تنها می‌گذارم و سرتان را جلوی هیچ‌کس پایین نیندازید؛ 

اگر به کمک نیاز بود یک حمد بخوانید و سه بار اسم من را صدا بزنید و مطمئن باشید من به کمکتان می‌آیم و من هم موقع خداحافظی برای پدرم نامه نوشتم به او گفتم امیدوارم همیشه سالم بمانی و مراقب  خودت باش و امیدوارم یک روزی برگردید و با هم دوتایی به سوریه برویم.

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧

در ادامه فاطمه فرامرزی دختر شهید فرامرزی دل نوشته‌ای برای پدر خود خواند: "سلام باباخوبم. درست است دلم برات تنگ شده. درست است دوست دارم یک بار هم ببینمت همه اینها درست اما از یک چیز بسیار خوش حالم از اینکه به آرزویت رسیدی . شهادت مقام بالایی است که به آن دست یافتی. همان‌طور که گفتی سرم بالاست و حجابم  حفظ می شود چون می‌دانم سرخی خونت را به سیاهی چادرمن هدیه کردی. دوستت دارم.فاطمه"

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

مادر این شهید والامقام به تشریح ابعاد شخصیتی ایشان پرداخت و گفت: محسن از دوران بچگی بسیار صبر و آرام بود و برای من و خانواده زحمت های بسیار کشیده است و هرروز و پس از اتمام کار ابتدا به دیدار من می آمد و سپس به خانه خود می رفت. من پس از شهادت ایشان شفا خود را از خداوند سبحان گرفتم.

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧

شهید مدافع حرم محسن فرامرزی در تاریخ 9/4/1360 در بین خانواده ای مذهبی در تهران متولد شد.شهید از همان کودکی اهل نماز و روزه بودند.


شهید از کسانی بودند که در هر کاری که پا می گذاشتند تا از آن کار به جاهای عالی نمی رسیدند دست بر نمیداشتند مانند شنا، خط ، اسب سواری و تیر اندازی.و ایشان در تاریخ 5/9/1394 به سوریه اعزام و در تاریخ 30/9/1394 به فیض شهادت رسیدند..


نظر شهید فرامرزی درباره شهادت


شهید فرامرزی شخصی بود که درباره شهادت نظر قاطعی داشتند و می گفتند وقتی خدا میگه شهید زنده است دیگه درباره زنده یا مرده بودن شهید حرفی نباید زد.



🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧
2728

🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹


در ادامه روایتی از شهید فرامرزی در سوریه به نقل از یکی از همرزمانش :


«برق که وصل شد، چهارپایه را آوردم گذاشتم کنار دیواری که پر بود از تیر و ترکش، یکی از بچه‌ها گفت: برق، ماشین ریش‌تراش و چهار پایه را جور‌کردی، آیینه چیکار کنیم؟ یک ماشین گوشه مقر حسابی داشت خاک میخورد هیچ جایی سالمی نداشت، اما آیینه شکسته اش به درد ما میخورد با ذوق رفتم و آیینه رو آوردم؛ با خنده گفتم: بفرما اینم آیینه. سلمانی ابومحمد در خدمت شماست.


حاج محسن هم فرمانده بود هم ریش تراش را با خودش آورده بود. برای همین نفر اولی شد که روی چهارپایه نشست. بسم الله گفتم و شانه را به مهمانی مو‌های حاجی بردم. ته دلم خدا خدا میکردم که نزنم مو‌های فرمانده رو خراب کنم. صدای ویز ویز دستگاه ریش تراش که در آمد حاجی نگاهی کرد و با خنده گفت: سرم را سر سری متراش‌ ای استاد سلمانی.


شش دانگ حواسم را داده بودم به کار که یکهو یک خمپاره مثل مهمان ناخونده پرید وسط محوطه، از صوت و صدای انفجارش یکم ترسیدم و همین باعث شد یک خط کج روی مو‌های حاجی بی‌افتد، تا آمدم سر و صورت حاج محسن را اصلاح کنم دو سه تا خمپاره‌ی دیگه مثل بچه‌های فوضول که سرک میکشن ببینند چه خبره، آمدن وسط محوطه مقرِ ما و با فرود هر موشک دست من بیشتر لرزید. هر جور بود با شانه و قیچی دست به یکی کردیم که کارمون درست انجام بدیم، اصلاح حاج محسن تمام شد. دورِ یقه حاجی را تمیز کردم و گفتم: بفرما فرمانده تمام شد. ببخش اگه خراب شد. حاجی نگاهی به آیینه کرد، پیش خودم گفتم: ای داد بیداد الان میگه زدی مو‌ها و خط محاسنم را خراب کردی.

سرم را پایین انداختم و نگاهم را از چشم‌های حاجی دزدیدم. حاج محسن با لبخند گفت: دستت درد نکنه حوری پسند شدیم



🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧



شهید محسن فرامرزی

از اعضای تیم حفاظت آیت‌الله امامی کاشانی، امام جمعه تهران بود که در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم(س) و طی عملیات مستشاری به دست تروریست‌های تکفیری در سوریه به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید مدافع حرم چهارم دی ماه با حضور اقشار مختلف مردمی از بلوار ابراهیم یافت‌آباد تشییع و در گلزار شهدای این منطقه به خاک سپرده شد. هر چند آیت‌الله امامی کاشانی در نمازجمعه تهران بر پیکر شهید نماز خوانده بود ولی به‌ درخواست همسر شهید، آیت‌الله امامی کاشانی بار دیگر بر پیکر شهید نماز خواند؛ پیکر مطهر شهید، با "لبیک یا حسین" تشییع‌کنندگان در جوار شهدای گمنام گلزار شهدای یافت‌آباد به خاک سپرده شد.

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧



گفت‌و‌گویی با حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی چیت‌سازیان از دوستان شهید و عضو گروه فقه و حقوق پردیس تهران انجام شده است که در ادامه می‌آید:

شما چند سال با شهید محسن فرامرزی سابقه آشنایی داشتید؟

«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»

شهید مدافع حرم، شهید محسن فرامرزی که درود خدا بر او باد سه هفته پیش در شهر حلب سوریه در درگیری با گروه داعش به شهادت رسید. خداوند ان‌شاءالله وی را با شهدای کربلا محشور فرماید.

آشنایی من با شهید فرامرزی تقریبا از پنج سال پیش شروع شد. وی به‌عنوان مسئول تیم محافظان آیت‌الله امامی کاشانی منصوب شد و چون غالبا در مدرسه عالی شهید مطهری رفت و آمد می‌کرد، دوستی من با وی از همان‌جا آغاز شد و تا لحظه شهادت وی ادامه داشت.مکرر وی را می‌دیدم و تا حدود زیادی با اخلاق و سجایای اخلاقی وی هم آشنا بودم.

از خصوصیات شهید فرامرزی قدری سخن بگویید.

صفات بارز و برجسته‌ای داشت. از جمله اینکه خیلی تیزبین، با هوش و دوراندیش بود. از فروتنی و تواضع خاصی برخوردار بود، آشنا به مسائل سیاسی و مقتضیات زمان و مکان و مقید به عبادات بود. در نماز‌های جماعت حضور فعال داشت، همراه آیت‌الله امامی کاشانی در نماز جمعه تهران شرکت می‌کرد، چندین بار وی را در حرم حضرت علی بن موسی‌الرضا(ع) در مشهد دیدم که با اخلاص خاصی مشغول عبادت و زیارت و دعا بود.شهید فرامرزی دوست‌داشتنی بود و هر کس برخوردی با وی داشت شیفته‌اش می‌شد.

شهید فرامرزی دانشجوی پردیس تهران بود؛ چه مدت در دانشگاه تحصیل کرد؟

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧

وی از سال گذشته با من مشورت می‌کرد که برای ادامه تحصیل در مقطع کار‌شناسی ارشد به دانشگاه قرآن و حدیث بیاید؛ بنده وی را به این امر تشویق کردم. به هرحال در آزمون سراسری کار‌شناسی ارشد شرکت کرد و در انتخاب رشته و مصاحبه در دانشگاه قرآن و حدیث قبول شد. با توجه به مشغله کاری که داشت حدودا پنج یا شش جلسه کلاس درس را به‌صورت منظم شرکت کرد. در کلاس هم در بحث‌ها شرکت فعال داشت و در یادگیری هم استعداد خوبی داشت.اواسط ترم بود که من را دید و گفت می‌خواهم به‌عنوان مدافع حرم به سوریه بروم و از کیان اسلام دفاع کنم.بعد از مدتی از سوریه برای من پیام داد که واحدهای درس این ترم ایشان را حذف کنم چون نمی‌تواند برای آزمون پایان ترم بیاید.

اگرچه ما در این ترم درس‌های او را حذف کردیم ولی در واقع وی در کلاس درس دیگری قبول شد و نمره قبولی خود را با درجه عالی نزد خداوند سبحان گرفت و هیچ مدرکی بالا‌تر از شهادت و لقاءالله برای او نبود.

آیت‌الله امامی کاشانی وی را یک سرباز با اخلاص، با تدبیر و فداکار برای اسلام خواند؛ به‌طور کلی بگویید چه انگیزه‌ای باعث می‌شود امثال شهید فرامرزی‌ها این‌گونه جان خود را برای پاسداری از حریم اهل بیت(ع) و اعتقادات خود فدا کنند؟

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧
2740

آیت‌الله امامی کاشانی خیلی به وی علاقه‌مند بود. من در مراسم تشییع پیکر پاک شهید دیدم که وی خیلی اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد و با شهید مأنوس بود و علاقه خاصی به شهید فرامرزی داشت.اینکه آیت‌الله امامی کاشانی گفت که وی با اخلاص بود و از دیدگاه من شهید فرامرزی از یک بصیرت خاصی برخوردار بود؛ آینده را خوب می‌دید، باهوش و پیرو رهبری و در واقع مقلد آیت‌الله خامنه‌ای بود و علاقه خودش را مکرر به انقلاب ابراز می‌کرد به همین دلیل در جهت پیروی از فرامین رهبر معظم انقلاب راه خودش را این‌گونه انتخاب کرد که به‌عنوان مدافع حرم برود و و‌قتی خبر شهادتش را شنیدم خیلی متأثر شدم.شهادت وی هم این‌گونه بود که یکی از همرزمان وی گلوله می‌خورد و شهید فرامرزی به کمک دوستش می‌رود که خودش هم گلوله می‌خورد و به درجه رفیع شهادت نائل می‌شود.

شهید فرامرزی و عموماً شهدا چه انتظاری از ما دارند؟

در واقع ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که شهدا حق بزرگی بر گردن ما دارند؛ دانشجویان این دانشگاه و همکلاسی‌های شهید فرامرزی باید بدانند امنیت و آسایشی که دارند مرهون فداکاری این سربازان مخلص انقلاب است.شهید فرامرزی از پاسدارانی بود که با خدا عهد بست که تا آخر عمر خود از انقلاب و فرهنگ و تشیع پاسداری کند. این شهید از ما انتظار دارد که راهش را ادامه دهیم، بر انقلاب پایبند باشیم، فرامین رهبر معظم انقلاب را گوش دهیم تا ان‌شاءالله گوشه‌ای از فداکاری‌های این شهید را پاسخ داده باشیم.

اگر خاطره‌ای از این شهید گرامی به خاطر دارید بفرمایید.


خاطرات فراوانی از وی دارم، خوش‌اخلاق بود، همواره یک تبسمی بر چهره داشت و از صبر و حوصله خاصی برخوردار بود.خواست خدا بود که این شهید در این سن و سال به لقاءالله بپیوندد و واقعا جای خالی وی در بین همه ما احساس می‌شود




🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧

مصاحبه خبرگزاری فارس :  

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧


بخش‌هایی از داستان زندگی شهید والامقام مدافع حرم «محسن فرامرزی گرگانی»، از زبان شیوای همسر گرانقدر او را در زیر می خوانید:


برمی‌گردم


آبان 94 بعد از شهادت شهید دهقان رفتن فرامرزی جدی شد. از محل کار تسویه حساب کرد، پاسپورتش را گرفت و... واقعیتش این بود که من هم هنوز رفتن او را جدی نگرفته بودم. با خودم می‌گفتم با این‌همه کار و برنامه‌ای که آقا محسن دارد نمی‌تواند به این سرعت آماده رفتن شود. به من گفت «مطمئن باش برمی‌گردم و بعد باهم می‌رویم.»


روضه شهادت


برایش روضه شهادت می‌خواندم؛ گفتم «خوش‌ به‌حال شهید سرلک... همه می‌گویند سرلک حیف شد ولی به نظرم اصلاً‌ حیف نشد! اینکه الآن مهمان سید الشهداست چیز کمی است؟» می‌گفت «آفرین! من همین را می‌خواستم بشنوم!»


اصلاً‌ حواسم نبود که با این حرف‌ها او شیرتر می‌شود. واقعاً فکرش را هم نمی‌کردم رفتنی شود! گفتم «ببین زمان جنگ سفره شهادت پهن بود که بعد از آن جمع شد. الآن این سفره در سوریه پهن شده، میشه منو ببری اونها رو ببینم؟» من فقط به فکر این بودم که خودم آنجا بروم. یک‌بار هم به محسن گفتم: «اگر من مرد بودم، برای تجربه خودم هم که بود یک‌بار به آنجا می‌رفتم تا حال و هوای آنجا را حس کنم و این تجربه را به زندگی‌ام منتقل کنم.»


رویای شیرین دست‌نیافتنی


من شهادت را فقط برای دیگران می‌دیدم! می‌گفتم ببینیم و برگردیم! باورم نمی‌شد حالا این رفتن‌ها عزیزترین افراد هر خانواده‌اند... باهم حرف می‌زدیم که برویم ببینیم و بیاییم برای هم تعریف کنیم. انگار که جهاد و شهادت یک رویای شیرینِ دست‌نیافتی باشد و من تنها می‌توانم آرزو کنم که برای دیدن مجاهدین به سوریه بروم! حتی تصور نمی‌کردم ممکن است یکی از ما به شهادت برسد. اما انگار محسن خودش را آماده کرده بود و این حرفها فقط مصمم‌ترش می‌کرد...

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧

خداوند رحمت کنه این شهید عزیز و تمام شهدا رو.ممنونم از شما دوست عزیز که این مطالب جامع و کامل رو هرروز آماده میکنی.انشالله از شهدا و امامشون اجرت رو به بهترین نحو دریافت کنی و به حاجات دلت برسی.التماس دعا دارم عزیزم🌼🌼🌼


🇵🇸وای به روزی که ببارد سجیل🚀🚀🚀 مهم اینه خدا با ماست💪💪💪من مامان شاد و پرانرژی چهار تا دسته گلم(بگو ماشاالله).... اگه سؤالی در زمینه بارداری، همسرداری و بچه داری داشتین خوشحال میشم کمکتون کنم.....

بابا گفته برنمی‌گردم...


بعد از یک ماهی که در خانه دائماً صحبت از مدافعین حرم بود، ساعت 8 شب چهارشنبه، 4 آذر 94 با او تماس گرفتند... ساعت 12 و نیم، یک نیمه شب جلسه‌ای با بچه‌ها در اتاق گذاشت که من هم بین‌شان نبودم. به آنها گفته بود: «به سفری می‌‌روم که شاید برنگردم...»، به محمدرضا هم گفت: «تو مرد خانه‌ای!» به آنها گفته بود: «هیچ‌وقت سرتون رو پایین نندازید! همیشه سربلند باشید.» متنفر بود از اینکه به بچه‌های شهدا یتیم گفته شود!


بچه‌ها که از اتاق بیرون آمدند گریه می‌کردند. با اینکه به آنها گفته بود از حرف‌هایش به من چیزی نگویند، اما تا به محیا گفتم «چی شده مامان جان؟» گفت «بابا گفته شاید برنگردم!»


شاید آخرین دیدار  


حالا نوبت من بود. جلسه خداحافظی 2 نفره ما. گفت: «شاید این آخرین دیدار ما باشد. وعده ما؛ بهشت». هنوز باور نمی‌کردم.

غریب شدیم انگار


با آب و گُلی که آماده کرده بودیم، رفتیم پایین برای بدرقه‌اش. نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم ولی او همه را آرام می‌کرد. من، محمدرضا و محمدطاها تا سر کوچه با چشم دنبالش کردیم. خداحافظی‌اش خیلی غریبانه بود... لحظه آخر برگشت و همه‌مان را نگاه کرد و از کوچه رد شد. غربت سختی بود. شب رفتنش با شب شهادت برابر بود برایمان.... از سفرش تنها من می‌دانستم و بچه‌ها.

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧

سبک بال


وقتی تماس گرفت گفتم: «آخر این چه کاری بود که کردی؟ این چه مدل سفر رفتن بود؟» گفت: «نه بابا. هیچی نیست.» اصلاً‌ صدایش عجیب خوشحال و سبک بود. بعد ادامه داد: «می‌دانی من سفرم را هم مدیون توام؟» همان روز امتحان مربی‌گری تدبر در قرآن داشتم که نفر برتر شدم.


وقتی اعزام شد هفته‌ای یک تا دو بار تماس می‌گرفت و در همان دقایق کوتاه حواسش به کار و درس‌های من و بچه‌ها بود و دائماً سوال می‌کرد.

امتحان سخت


در یکی از تماس‌های تلفنی به او گفتم: «آنجا چه می‌کنی؟ نماز شب هم می‌خونی؟» خندید و گفت: «نه بابا! بقیه خیلی خوبن ولی من هنوز اونقدر خوب نشدم که شهید شم!»


خدا می‌داند لحظه‌ای تصور نمی‌کردم‌ که این امتحان برای من باشد، اصلاً! همیشه فکر می‌کردم هراتفاقی بیفتد باید برای هردومان بیفتد.


ولی ناخودآگاه مسیر را برایش باز می کردم تا راحت‌تر برود. مثلاً انگار که بخواهم خیال خودم را راحت کنم که اتفاقی برایش نمی‌افتد، به او می‌گفتم: «شما هنوز آماده نیستی! کارهایت ناقص است. مثلاً حتی وصیت‌نامه هم ننوشتی قبل رفتن.»  


من تمام اینها را برای خودم می‌خواستم و حالا آقا محسن پذیرفته شده بود...

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧

بوسه بر خاک مزار عشق

بعد از شهادت آقا محسن که با بچه‌ها به سوریه رفتیم، عنایت خاص حضرت زینب را دیدم. کاملاً مشخص بود که خانم حضرت زینب این راه را مدیریت می‌کند. یادم هست همانجا نیت کردم خاک مزار محسن را ببوسم که راه در چنین مسیری گذاشتی. حالا هم هرجا حس می‌کنیم به کمکی نیاز داریم، دست او را می‌بینیم.
 
🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز