سلام .من دوساله ازدواج کردم .من میدونم شوهرم دوسم نداره از زندگی خسته شدم میخام بمیرم ، از اول ازدواجمون به من زنگ نمیزد منم صب تا شب منتظر زنگش بودم هر شب گریه میکردم از ماه رمضون امسال تصمیم گرفتم بهش محل ندم هی نگم چرا زنگ نمیزنی چرا پیام نمیدی ولی بدتر شد از خدا خاسته اونم دیگه بهم زنگ نزد تا چند ماه حتی یه سلام برام نفرستاد من کارم شده بود گریه و غصه خوردن مریض شدم کیست سینه پیدا کردم دکتر گفت کمتر غصه بخور .
اخرش دیگ تحملم تموم شد به مادرشوهرم زنگ زدم گفتم بهش بگو اگه منو نمیخاد خب طلاقم بده .بعدش مامانش رفت گریه کرد پیشش گفت با من خوب باشه .بعد یه چند روز بهم زنگ زد بعد الان بهانه همش بهانه میاره بهم پیام داد گفت چیکار میکنی من گفتم قرآن میخونم گفت دروغ میگی من با دروغگو ها حرف نمیزنم ولی بهانه اش بود من مطمئنم بعدشم دیگ بهم اونروز زنگ نزد امشب پیام داده که تو بخاطر پول منو میخای فقط در صورتی اینجوری نیست خودشم میدونه که من دوسش دارم اذیتم میکنه من اگه پول میخاستم که اونهمه گریه زاری نمیکردم پیش مامانش و خودش .
هیچکس درد منو نمیفهمه سخته کسی و دوس داشته باشی که تورو دوست نداره .
فقط منتظرم که این دوست داشتن من تموم بشه .ی روزی منم دیگه دوسش نداشته باشم که انقد عذاب نکشم ،چون فایده ای نداره اون هیچوقت منو دوست نداره