ببخشید دوستان تاپیک قبلی نمیدونم چرا بدون فاصله بود از قبل تایپ کرده بودم کپی کردم اون طور شده بود
جونم براتون بگه که همسرم و دوتا دامادامون و برادرشوهرم میخوان برن مسافرت برای یک شب ، هم جاریم هم خواهر بزرگم هر کدوم ۳تا بچه دارن خودمم دو تا دارم ، خواهر کوچیکم هم بچه نداره ، خواهر بزرگم کمی با جاریم دوسته ولی اصلا رفت و امد ندارن با هم در حد تلفنی و اینکه تو چند تا گروه واتس اپ هستن و شوهراشون با هم دوستن
خب
خب
خب
حالا قرار بود من برم خونه جاریم اخه بچه هامون خیلی همو دوست دارن و خودمون هم باهم راحتیم بعد جاریم گفت میگم خواهر بزرگت هم بیاد که اونا هم تنها نباشن ، منم اشتباه کردم و به خواهرم گفتم و اونا هم خیلی ذوق کردن ولی خواهر بزرگم میگفت به جاریت بگو خواهر کوچیکمون رو هم بگه ولی من گفتم روم نمیشه بگم
همه خروج
لایک
بیا بیا بیا وسط
همسرم وقتی متوجه شد کلا گفت چرا اینجوری برنامه ریزی کردی تو که خواهرت رو مشناسی (راست میگه خواهرم هم حساسه هم اهل مقایسه کردن و متاسفانه همه چیز رو به شوهرش میگه😐
برا همین گفت اصلا نمیخواد بری خونه جاری ، با جاری برید خونه مادرم به خواهر کوچیکت هم بگو بره پیش خواهر بزرگت که تنها نباشن
حرف همسرتو گوش کن
حالا من عذاب وجدان دارم که بچه های خواهرم تنها میمونن ولی بچه هام اصلا با بچه هاش سازگاری ندارن و اگر پیش هم باشن اصلا ارامش ندارم ☹️
