خانواده شوهرم کلاوقتی کاردار
ن فقط به منو شوهرم زنگ می‌زنند ماهم همیشه انجام میدیم واحترامشونوداشتیم، امابرادرشوهرم که تازه ازدواج کرده اصلامحلشون نمیده وهرازچندگاهی میادیه مهمونی میخوره ومیره، همین هفته گذشته انقدرکارسرم ریختن اززندگی افتادم وباوجودکمردردهمه روانجام دادم براشون
منم هفته ای ی بار میرم می خورم فقط ظرف رو میشورم و میام
الان شوهرم اومده میگه مامانم زنگ زده داداشمو لوت کرده رفتندبیرون ولی به مااصلانگفتن دارم سکته میزنم
عزیزم من از خود مادرشوهرم یاد کرفتم تا برای خودت ارزش قایل نباشی احدالناسی برات قایل نیست، وقتی درد داری حتی تو خونه ی خودت هم نباید کار کنی و بگی همسرت کار کنه چه برسه کارای بقیه مردمو انجام بدی!!
خوب از اين به بعد براشون كاري انجام نده
هرکس خودش احازه میده دیگران چجوری باهاش رفتار کنخ
برادر شوهرت اینجوری و شما هم اونجوری
حالامشکلم اینه نه خودم دلشو آرم نه شوهرم وتابگن مشکل داریم میپرسم کمک ویااینکه جاریم باوجوداینکه کوچکتره اصلاحیه پیامم نمیفرسته تامن پیام ندم منم که میدم به زورجواب میده امادلم طاقت نمیاره بازم می نگم وپیام میدم، ازدست خودم عصبیم چطورمنم مغرورباشم
کاملا به روشون بیار . من بودم تا یک سال به شوهرم و خانوادش متلک میگفتم . به شوهرت بگو بشناس خانوادتو
مثلا چ کارایی بهتون می گن
نیاز بقیه به شما ،خیر است
هر کاری که بکنید در حق خودتون کرذید.
فکر نکن برادر شوهرت بُرد میکنه
