سلام به همه😔😔😔😔من چهارماهی میشه بایه اقا پسری که به صورت سنتی اومده بود خواستگاری تورابطم دوماه اشناشدیم والان هم نزدیک دوماهه عقد کردیم قبل ایشون من بایه پسری سه سال دوست بودم واون پسر دیشب بهم زنگ زدو پیام دادبهم از بیقراریاش و شب بیداریاش وگریه هاش گفت بهم ازعشقش گفت عشقی که وقتی داشتم رابطرو تموم میکردم وتواین سه سال یدفه هم ازش حرفی نزد رابطمون طوری بود که رسیدن بهم رو خیلی خیلی سخت میدونستیم وشاید محال دیشب بهم از رسیدن گفت ازاینکه میره سربازی و میاد خاستگاری (ماتو دوتا شهر متفاوت زندگی میکنیم) و دقیقا دیشب نامزدم خونمون بود من و بغل کردو وقت ابراز احساستش گریه کرد😭ومن مردم اون لحظه حس کردم چه لعنتی پستی هستم که دوتا پسر دارن برام گریه میکنن حتی انچنان فکرم مشغول دوست پسرسابقم بودکه یدفه جای اسم نامزدم اسم اون گفتم ولی اون به روش نیاورد و فک کنم فهمید دارم با یه پسرچت میکنم من دیشب اون پسرو بلاک کردمو گفتم که نمیخوام باهات رابطه داشته باشم چونکه وقتی فهمید خواستگاردارم و من گفتم موقعیتش خوبه بعد اونهمه عشق گفت نمیتونم جلو ازدواجتو بگیرم
واقعا نمیدونم چیکارکنم پسریو که بسختی فراموش کرده بودم دوباره اومده تو ذهنم دارم به جدایی فکر میکنم از طرفی احساسات نامزدمو چیکار کنم جدابشم ایا اون پسر دوباره میخواد با من باشه چیکارکنم یادم بره حالم بدههه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بچسب ب زندگیت باشوهرت ولی اگه قراره به گذشته واون ادم فکرکنی به شوهربنده خدات خیانته
من سفیرِ صلح درونم،بامن حرف بزن! خداهمیشههه معجزه میکنه همیشه نگاهمون میکنه فقط کافیه ایمان داشته باشی،باورداشته باشی اونوقته که معجزه رو میبینی💕خدایاشکرت
دور از جون تو ی فامیل داشتیم دوست پسرش فهمید خواستگار داره نیومد جلو این عقد کرد کرم ریخت پسره بردش بیرون و اینا آخرش دختره خودکشی کرد و تمام بچسب به زندگیت مرد همونیه که کنارته چون خواسته ت اومده برا زندگی نه سر کار گذاشتن