یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور🌹
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور🌹
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کش ایمرغ خوشخواران غم مخور🌹
دور گردون گر دوروزی بر مراد ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور🌹
هان مشو نومید چون واقف نهی از سر غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور🌹
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تو را نوحست کشتی بان ز طوفان غم مخور🌹
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور 🌹
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کانرا نیست پایان غم مخور 🌹
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور 🌹
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور 🌹