خاطره بارداری تا زایمان من دوست داشتید بخونید :-P

سلام 4سال بود که ازدواج کرده بودم دیگه کم کم به فکر بچه دار شدن افتادیم بسه هرکس میدید میگفت نی نی نداری هنوز تنبل شدی...  خلاصه دوماه اقدام کردیم نشد اون 4سال مثل برقو باد گذشت اما این تو ماه خیلی دیر میگذشت اصلا طاقت نداشتم به اسرار خودم رفتم گفتم عکس رنگی بنویس دکترم قبول نکرد گفت چ خبرته خیلی زودهر کاری بگی کردم ننوشت رفتم پیش متخصص دیگه اونم ننوشت گفت باید معاینه بشی شاید عفونت داشته باشی خود عفونت باعث بسته شدن لوله موقع عکس رنگی میشه اما من پریود بودم نمی شد معاینه کنه با مسئولیت خودم نوشت منم همون روز رفتم نوبت گرفتم گفت ی هفته دیگه بیا من 3.3.98پریود شده بودم و 13خرداد نوبت عکس داشتم تو این ی هفته هزار بار کابوس عکس رنگی دیدم خیلی بد شنیده بودم از بعضی از بچه های اینجا شب های قدر بود و من پریود بودم نمی شد برم مسجد خیلی دلم گرفته بود تو خونه احیا گرفتم و از خدا بادل شکسته خواستم این آخرین پریود من باشه   و من ماه بعدش مادر بشم خلاصه روز عکس فرار رسید رفتم با ترسو لرز تو و خیلی خیلی راحت بود 5دق نشد بخدا بعضی ها ازش قول ساخته بودن من بلا فاصله بعداز عکس تاپیک زدم که چقدر راحت بود و خداروشکر مشکلی نبود   بهم گفتن تا5روز بعدش نزدیکی نکن و اون ماه باید حتما جلوگیری کنم چون اشعه داره ضرر داره عکس رنگی برا جنین منم همون شب رفتم پشت بوم و رو به گنبد حضرت معصومه گفتم و از خدا خواستم این ماه به من بچه نده و سهم اون ماهم رو بده به کس دیگه ای که نی نی میخواد   منم جلوگیری کردم و اینم بگم دوره های من نامنظم بود 38تا40،روز ی بار میشدم روز 30بود ی بار صبح سینه هام تیر کشید اهمیت ندادم ی بارم بعداز ظهر تیر کشیده پیش خودم گفتم منکه جلوگیری داشتم یعنی کیسته؟ بعداز رفتم خونه مامان بزرگم برگشتنی رفتم داروخانه که بی بی بگیرم دیدم خیلی شلوغه برگشتم تو راه خونه یادم افتاد شارژر م مونده خونه مامان بزرگم رفتم بگیرم که مامان بزرگم گفت خداخیرت بده برو ی شامپو بچه از داروخانه برام بگیر رفتم بگیرم پیش خودم گفتم ی حکمتی هست که منو دوباره کشوند اینجا دوتا بی بی گرفتم رسیدم بلا فاصله گذاشتم که دیدم منفی شد