خونه مادر شوهرم یه استکان هست خودم توش نسکافه میخورم اونشب داشتم میشستمش دستش شکست منم گذاشتم سر جاش حالا مادر شوهرم دیده میگه چرا دسته لیوانتو شکوندی گفتم شکسته گفت اره گفتم نمیدونم گفت الکی نگو گفتم من نمیدونم که شکسته حالا عذاب وجدان گرفتم نمیتونم بهش بگم دروغ گفتم خیلی بدشون میاد از دروغ اگه میگفتم کار منه میگفت دست وپا چلفتی منم ناراحت میشدم به نظر شما چیکار کنم