ما دوساله باهمیم به قصد ازدواجو تابه خال خاستگاری هم اومده هنوز نشده...فامیلیم ارتباطمونم پیامکیوتلفنی بوده همیشه...هرموقع دلش تنگ میشد میگف بیا دم درتون رد شم ببینمت... اگه حرفای عاشقونش زیادی دوزش بالا میزد زیادیم نه.. یکم... سریع تذکر میدادم.. خودمم خیلی عاشقانه حرف نمیزنم... نه که بلد نباشم نمیخوام گناه باشه... بهم گف میای یه حاقرار بزاریم دلم میخواد ببینمت.. گفتمم نههه نمیدونم درست نیس...گف آخه چه اشکالی داره همه همینجورن.. ولی گف باشه تونمیخوای باشه...جدیدا میگع از این مجازی بودن خسته شدم واقعیتومجازی رو باهم قاطی کردم... ولی حرف رفتن نمیزنه.. بنظرتون زیادی سخت گرفتم؟؟قرار بزارم باهاش؟البته قرارمونم توپارکی جایی
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
Naznar 74...تیکر بارداری سومم هست سومین دخترم قند عسلم زودبیا که دل تو دلمون نیست هممون منتظرتیم....تاریخ ۹۹.۹.۹ بهترین اتفاق زندگیم خواهد افتاد ...خدایا سپاسگزارم بابت اینکه خوشبخت ترین زن دنیام ..خدایا شکرت خدایا شکرت ..ممنون که هستی ممنون که حواست به ما هست ..زندگیم عالیه😍😍😊