من ی ساله ک با دوست پسرم صحبت میکنیم همون هفته اول مامانشو فرستاد خونمون دیگ تا آشنا بشیم باهم زمان برده تا الان حالا گیر داده میگ باید عقد کنیم من میگم بیشتر بمونیم میگ ن زیاد باهم دوست موندیم وضع مالی ما زیاد خوب نیست بهش میگم من یکم کار کنم بتونم جهیزیه بخرم میگ هر چی وسیله های بزرگ هست خودم میگیرم تو همون وسایل برقیای آشپزخونه رو بگیری بسه دیگ ولی من اصلا دوست ندارم امسال عقد کنم