چیزایی ک خودم تجربه کردم اولا که درد شدیدخیلی شدید.دوما پاره شدن گلو از دادو فریاد(نخواهی دادبزنی نمیتونی من خیلی صبورم خودم).سوما بخیه های اذیت کننده ک ن میشه نشست و اینکه بخیه طبیعی بدجاس و احتمال عفونتش بخاطرخونریزی و خیس موندن خیلیه و اذیت کنندس.چهار بواسیر میزنه بیرون از فشار.پنج عوارض روحیشم زیاده منکه هنوز یادش میفتم داغون میشم
ندیدم در جهان بهتر ز مادر...سروجانم همه بادا فدایت❤
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
چند سالته؟ ببین فکر میکنی فشاری بهت میاد که ناخودآگاه زور میزنی دیگه درد نمیفهمی فقط قبلش که دهاته ی رحمت میخواد باز بشه درد داره که اونم اگه پیاده روی کرده باشی نرمش کرده باشی دردش خیلی کمه . من دکتر نمیرفتم که امپول نزنم انقد طاقت درد ندارم ولی الان واقعا بنظرم زایمانم یکی از قشنگترین لحظه های زندگیمه
.فقط بعد عملت جای خلوت باشی و خیلی حرف نزنی و سرتو تکون ندی..طبیعی خیلی خطرات داره واسه نوزاد ممکنه اکسیژن نرسه بش خدایی نکرده عقب مانده ذهنی بشه
💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم
چیزایی ک خودم تجربه کردم اولا که درد شدیدخیلی شدید.دوما پاره شدن گلو از دادو فریاد(نخواهی دادبزنی ن ...
همسرم اصرار ب طبیعی داره .میگه سزارین پر از عوارض .
هرکی هم یه چیزی میگه. من واقعا دودل موندم ازیه طرف از درد میترسم از طرفی میگم خب حالت طبیعیش اونه دیگه تاحالا ک کسی نمرده بعد میگم خب راه اسونتری هم هست ک و کلی حرف دیگه همش کلنجار میرم باخودم