بیاین از پارتی بازیایی دیدیم یا انجام دادیم بگین 🤗 صفحه 2

مدیر استارتر

عضویت: 1399/05/13

تعداد پست: 233

اگه اگهههه نامه بده حتما میشه

جدی میشه اخه یکی تو سایت گفته بود نامه نماینده مجلس از دفتر مشق بچها کم اعتبار تره

1399/05/14

|

01:02

مدیر استارتر

عضویت: 1399/05/13

تعداد پست: 233

وای من ب یه پارتی احتیاج دارم. منو ببره سر یه کار خوب بند کنه 😭😭😭😭😭 اما متاسفانه به عمرم ندیدم ...

خوشبخبتم 👌🤣

1399/05/14

|

01:02

مدیر استارتر

عضویت: 1399/05/13

تعداد پست: 233

ما خیلی شدید گیر یه وامیم..حالا کسی ک وام ها زیر دستشه شوهرخاله مامانمه...خیلی شیک و مجلسی واممونو ر ...

ما که نداریم این نمونشم نخاستیم🤣

1399/05/14

|

01:03

faryasi

عضویت: 1398/09/02

تعداد پست: 3961

جدی میشه اخه یکی تو سایت گفته بود نامه نماینده مجلس از دفتر مشق بچها کم اعتبار تره

نبابا میشه..کم چیزی نیستا..هرچیزی ک بعدا ب کار اون صاب کار بیاد و بیاد از نماینده مجلس تقاضاش کنه اعتبار داره

💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم

1399/05/14

|

01:03

مدیر استارتر

عضویت: 1399/05/13

تعداد پست: 233

پدرم از آدمای سرشناس شهرن و متاسفانه زیاد پارتی بازی برام اتفاق افتاده البته در حدی نبود که بگم الک ...

خوشبحالتون

1399/05/14

|

01:03

faryasi

عضویت: 1398/09/02

تعداد پست: 3961

ما که نداریم این نمونشم نخاستیم🤣

خوشبحالتون نداریدد.....من از بیگانگان هرگز ننالم

که هرچه کرد بر من آشنا کرد😐

💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم

1399/05/14

|

01:04

8shiana6

عضویت: 1399/04/23

تعداد پست: 682

مثلا بهترین جاهای پارتی بازی کردین چی بوده ما که دریغ از یه فامیل دور😑

رییس یکی از شعبه های یکی از فروشگاه های لباس زنجیره ای(معروف ولی نام نمیبرم) از دوستای بابام بود

دوتا تیکه لباس گرفتم سایزمو گرفت چهارتا پلاستیک پر لباس داد

از پارسال تاحالا دارمشون فقط ۵ بار دیگه رفتم خرید

تموم نمیشن کهههههههه

بدترین حس دنیا حس اضافه بودنه...خدایا هیچکیو مث من اضافه نکن😪

1399/05/14

|

01:04

مدیر استارتر

عضویت: 1399/05/13

تعداد پست: 233

نبابا میشه..کم چیزی نیستا..هرچیزی ک بعدا ب کار اون صاب کار بیاد و بیاد از نماینده مجلس تقاضاش کنه اع ...

مثلا برا چه جاهایی نامه میدن؟؟برا بانکم میتونه؟؟

1399/05/14

|

01:04

مدیر استارتر

عضویت: 1399/05/13

تعداد پست: 233

خوشبحالتون نداریدد.....من از بیگانگان هرگز ننالم که هرچه کرد بر من آشنا کرد😐

ان شاالله به زودی مشکل هممون حل شه🤩

1399/05/14

|

01:05

8shiana6

عضویت: 1399/04/23

تعداد پست: 682

رییس یکی از شعبه های یکی از فروشگاه های لباس زنجیره ای(معروف ولی نام نمیبرم) از دوستای بابام بود دو ...

یاااااااااا

۱۴ سالمه رانندگی یاد گرفتم اون اوایل با سر رفتم تو سطل آشغال

با پسرعمم بودم نشناختن گرفتن بردنمون و اینا بابام نجاتم داد🤭🤭

بدترین حس دنیا حس اضافه بودنه...خدایا هیچکیو مث من اضافه نکن😪

1399/05/14

|

01:05

faryasi

عضویت: 1398/09/02

تعداد پست: 3961

مثلا برا چه جاهایی نامه میدن؟؟برا بانکم میتونه؟؟

برا هرکجا ک دلت بخاد..اگه اون نامه بده یه کپون از خودش کم کرده.

برااینکه اون کسی ک نامه رو قبول کرده شششک نکن یجا کارش گیر میکنه و دست بدامان نماینده میشه

💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم

1399/05/14

|

01:06

مدیر استارتر

عضویت: 1399/05/13

تعداد پست: 233

برا هرکجا ک دلت بخاد..اگه اون نامه بده یه کپون از خودش کم کرده. برااینکه اون کسی ک نامه رو قبول کرد ...

عععع چه خوب جیف که نمیدن😑😑

1399/05/14

|

01:08

faryasi

عضویت: 1398/09/02

تعداد پست: 3961

عععع چه خوب جیف که نمیدن😑😑

ما ب هر دری زدیممم...ینی یه پا الگوییم با سن کم..ماام رفتیم دنبالش نداد😤

💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم

1399/05/14

|

01:10

مدیر استارتر

عضویت: 1399/05/13

تعداد پست: 233

ما ب هر دری زدیممم...ینی یه پا الگوییم با سن کم..ماام رفتیم دنبالش نداد😤

ععع شما برا چی میحاستین؟؟؟چی گفتن ما گفتیم گفتن پیگیر میشیم😑😑😑پارتی نداریم ادم حسابمون نمیکنن

1399/05/14

|

01:11