هر که آمد اندکی ما را پریشان کرد ورفت
چشم من را با غمش همواره گریان کرد ورفت
با من درد آشنا آخر چه میخواهد فلک
از تمام بازیش بامن به دامان کرد ورفت
سینه ام پر شد زغصه درد من ناگفته ماند
من همان باغم زپاییزی که طوفان کرد ورفت
این چنین در محفل شعر وادب یادم کنید
ناز بانویی" به شعرش دادو افغان کرد ورفت
#نازبانو