چالش شعر🌻
شاعر نیستم اعتصامی جان مصرع و فرستاد
منم واژه ها رو کنار هم گذاشتم ...
ز دستم بر نمی خیزد که یک دم بی تو بنشینم
به جز عشقت نمی خواهم به جز رویت نمی بینم
منم آن دیوانه دلدارت که نامم بردی از یادت
که بی تو زاده ی دردم نباشد هیچ تسکینم
من از دوری و دلتنگی شبیه بغض یک ابرم
تو بی من چونی ای همدم؟ کجایی یار دیرینم
نوای گریه ام هر شب رسد تا خواب شیرینت
شناسی جنس این ناله و می دانی که غمگینم
تو می آیی و خواب هر شبم را می کنی تعبیر
من این رویا کنم باور که من بسیار خوشبینم...🌻