انشاالله...من ۳ سال باشوهرم دوست بودیم...بعد ک خاسیم ازدواج کنیم رفتیم ازمایش ..فقط از شوهرم خون گرفت..ساعت ۸ صبح ازمایش دادیم...ساعت ۱۰ زنگ زدن ب شوهرم گفتن شما کم خونی ،خانومو بیار برای ازمایش..من رفتم با گریهههههه...ازمایش دادم ،اقای دکتر گفت چرا گریه میکنی...بعد گفت نرو ی ربع بشین جوابو بهت بگم داری سکته میکنی بنده خدا...ی ربع نشستم گف شمااصلا کم خون نیستی و کم خونی اقارو خنثی میکنی...اون موقع سال اخر دبیرستان بودم..کل مدرسه رو شیرینی دادم😂